انقد عصبانیم پسرم دوازده ساله س امروز ازخونه مادربزرگش که نزدیکمونه تنها برگشت همین یساعت پیش.رسید خونه حس کردم کم حرف میزنه حالش گرفته س پرسیدم میگه یه مرده که تعمیرکار بوده یهو منو کشیده برده تو تعمیرگاه یه میله دراورده گرفته روسرم که تو کی هستی چرا رد میشی اسمت چیه بچه منم الهی بمیرم شوکه وترسیده اسمشو گفته فرار کرده میگه دوستای مرده، دورش بودن زدن زیر خنده مرده هم داد زده خندیده نترس چالش بود دوربین مخفی