من خب وقتی سن کمی داشتم پدرم در اثر سرطان فوت کردن
خیلی زجر کشیدم تا بزرگ بشم الان که بزرگ شدم و به یه زندگی راحت رسیدم افکارم اجازه نمیدن زندگی کنم
همش نگران از دست دادنم
نگران جدا شدنم اینکه خودم بمیرم یا عزیزام
همش به بیماری فکر میکنم هر روز آزمایش و نوار قلب و آندوسکوپی و...
اینقدر حال روحیم بد بود که باعث میشد نفسم بالا نیاد و استفراغ کنم اصلا اشتها نداشتم و فقط برا زنده موندن یکمی نون و ماست میخوردم ۱۰ کیلو کم کردم به خودم میگفتم این یکی دیگه حتما سرطانه
هر روز استفراغ هر روز حال بدی برای بار چندم خواستم برم متخصص گوارش دوستم اجازه نداد گفت باید بری روانپزشک
تا رفتم روانپزشک قرص و اینا بهم داد تری فلوئوپرازین کلردیازپوکساید و اس سیتالوپرام
دو ماهه دارم مصرف میکنم و الحمدلله یکمی بهتر شدم
حداقل دیگه استفراغ نمیکنم مگر اینکه بخوام پریود شم و خیلی حال روحیم بد باسه و اضطرابم شدید بشه وگرنه در حالات عادی یکم کمتره
البته اون روز ویروس گرفتم همین ویروس گوارشی
دوباره یاد روزای بدم افتادم حال روحیم بد شد و.. ولی خداروشکر بهتر شدم اما امروز بلانسبت اسهال داشم هی میترسم میگم نکنه سرطان باشه
حالا محض اطمینان چند روز پیش چکاپ داده بودم امروزجوابش رو میگیرم
خلاصه که زمان میبره تا حداقل من یکی خوب بشم چون از بچگی تحت فشار و اضطراب بودم
جدیداً میش یه روانشناس هم رفتم مجازیه از تو اسنپ پیداش کردم تا ببینیم چی میشه توکل بر خدا