ما حدود یکسال باهم دوست بودیم و یکسال هم عقد
حالا راجبه خصوصیت اخلاقی جفتمون بخوام بگم
اول از خودم شروع میکنم
دختر دل نازکی هستم و خودخوری عصبی زیاد دارم
پدرمو از دست دادم و مادرم ازدواج کردن
دوست زیادی ندارم همیشه ترس داشتم از ارتباط با آدم ها
مادرم سر کوفت زیاد میزنه از اینکه تو خونهش زندگی میکنم البته خونه پدریم به همین خاطر افسردگی گرفتم
در کل بخوام بگم شخصیت منطقم بیشتر از احساسم
اما اون
آدم فوق العاده تعصبی و بد بین( اگه گوشی تلفن تو جواب ندی تا اونجاها که نباید بگم فکر میکنه)
مادرش منو دوست نداره و منو به عنوان عروس قبول نمیکنه
پارتنرم آدم خودجوش و عصبی درکی از موقعیتی که هستم نداره
نذاشت ترم گذشته واحد دانشگاه بردارم
مدام میومد سرک میکشید تو دانشگاه ابرومو برده بود
برای بیرون رفتن نمیذاشت خودم برم وقتی خودشم میومد مدام میگفت لنت ماشین خراب شده از بس باهاش رفتیم و نمیدونم اینطوری
حالا نه میتونم بیشتر خونه مادرم بمونم نه میتونم با این ازدواج کنم
شرایط سرکار رفتن هم ندارم