همسرم از هرنظر مرد بی نظیریه
بخاطر ترس من از حق پدر شدنش گذشته
میترسم یکی بشم مثل مادرم، وحشی، مغرور، لجباز، بد بد بد هرچیزی میتونست باشه غیر از مادر. بعضی چیزا نداشتنشون بهتر از داشتنشونه. ببین خدا بچه رو ب کیا میده. روح و روانمو بهم ریخته میترسم مثل اون شم، بعضی اخلاقای مسخرشو دارم مثل تلافی کردن. مگه میشه نداشته باشم ارثیه دیگ
مشاور میرم تاثیر نداره
چیکار کنم تو این مورد درموندم...
عزیزم تا وقتی به این نتیجه نرسیدی که مادر توبی میتونی بشی یا نه بچه دار نشو...نزار آسیب هات به بچه بی گناه منتقل بشه
و رواندرمانی رو ادامه بده
تراپیستت نظرش چیه؟ اون بهتر از بقیه و خودت میدونه
چه قدر منی😊
عزیزم اگه قضیه انقدر حاده باید قبل ازدواج بهش فکر می کردی جواب مثبت نمیدادی ، خدایی نمیتونی اینجوری حق پدر شدن رو ازش بگیری ، خدا رو خوش نمیاد تو حسرت بمونه اونم ارزوها داره حس هایی رو میخواد تجربه کنه مثل بقیه ازدواج ها
همین که اگاه هستی نسبت به یه سری ویژگی ها ، یعنی تو عین مادرت نمیشی ، هوشیارتر از این حرفهایی و مطمئنا هر جا گیر کنی از روانشناس کودک نوجوان کمک میگیری دستوراتش رو اجرا میکنی و حتی برای تسلط رو خودت از راهکارهای روانشناس استفاده میکنی
مطمئن باش اگه بخوای کنترل همه چی تو مشتته ، به خودت تلقین نکن
شرط ازدواج من همین بود و همسرمم قبول کرد
این وسط تو این سالا خیلی اتفاقا افتاد
به هرحال منم دوست ندارم این حق رو ازش بگیرم
مشاوره هم میرم
به هرحال دارم ب هرجا چنگ میندازم شاید ی نور امیدی ببینم یه کمکی بهم بشه
