گلم سعی کن اول آروم باشی بشین قشنگ فکر کن زنگ بزن ب همسرت بگو برای آخرین بار میبخشمت چون دوست دارم زندگیمم دوست دارم قشنگ نقش بازی کن خودتو عاشق نشون بده و بگو برای اینکه خیالم راحت باشه خونه و زمین و بزن ب اسمم اصلنم مهم نی قولنامه ای با یه وکیل مشورت کن ک راهنماییت کنه وقتی زمین و خونه رو از چنگش در اوردی یه بیلاخ نشونش بده و از زندگیت بندازش بیرون حرومزاده عوضی خدا نشناسو
عزیزم اول اینکه برو مشاوره دوم اینکه این اشغالو از زندگیت پرتش کن بیرون،اون لیاقت دوست داشتن تورو نداره،اصلن باهاش هم کلام نشووو ،من ب جای شما بودم اصلن خونه زمینم نیمخواستم میرفتم مهرم و میزاشتم اجرا و ازش میگرفتم و راحت زندگیمو میکردم،واقعا خیلی ناراحت شدم خیلی قلبم درد اومد ،کسی ک ذاتش خرابه دیگه درست بشو نیست و توبه گرگ.مرگه، بسته دیگا مریم تورو خدا خودتو نجات بده،چجوری این همه بلا سرت اورده ولی هنو دوستش داری ،من شوهرم بهم خیانت مرد الان دیگه اصلن دوسش ندارم.فقط بخاطر بچم موندم، بندازش بیررروننن اصلن نبخشش دیگهههه مگه ادم چند بار زنده ک بخواد این همه اذیت بشه،تو حقته یا زندگی گر از عشقو دوست داشتن و گر از ارامشو بچشی،برات کلی فرصت هست ،خداروشکر ک بچه ام نداری،ولی من بچه داشتم و موندم و الان خیلی پشیمونم ک چرا نرفتم از دستش راحت شم،منم برا زندگیم خیلی سختی و زحمت کشیدم
واقعا برای پدر مادرت و داداشت متاسفممم،واقعا براسون.متاسممم،بهشون بگو برنمیگردم نمیبخمممم،بگ اگه سر بارتوتنم میرم خونه اجارا میکنممممم ،بگووبهشون خودتون میتونید با این مرد خیانت کار زندگی کنید؟عزیزممم برو دراواشت طلاق بده به حرف هیشکی گوش ندهههه ،دیگه برنگرد تو اون خونه ،من اینجا تا حالا به کسی نگغتم ک طلاق بگیر ولی الان دارم با شما میگم ،این بار طلاق نگیری پشیمون میشی باز چند وفت دیگه دوباره مچشو میگیری ،این و از من داشته باش
دیگه کدوم ماهیتش مونده که ندیدم؟؟
درعین ناباوری حرفایی کارایی باهام کرده که فکرکردن بهشونم حالمو بد میکنه
قلبم تندتند میزنه
دلم اشوب میشه.شمافکرکن ی خانم ک هنوز٣۰سالهدهم نشده چقد جا داره واسه مشکلات متفاوت و چقد توانایی ممکنه داشته باشه واسه مقابله باهاش؟؟؟
چقدر میتونم مگه..
بخدا من احساس دارم دل دارم حس دارم
من هنوز دوس دارم نازمو بکشه نازمو بخره
کاری که هیچوقت نکرده واسم
منو ی سنگ دیده؟؟؟؟یا مثلا ی ادم ی موجود که هرچی بریزه تو خودش پر نمیشه و اصلاقرارنیس ی روز منفجر شه
ی روز زبون وا کنه ی روز داد و بیداد کنه..
بخدا ادمم مثل همه مثل همه خانما میخوام با روی باز باهمه حرف بزنم بافکرباز صحبت کنم بگمو بخندم
نه اینکه هرلحظه ی شخصو ببینم اول ایندبیادتو ذهنم که اگه شوهر هیز و اشغال من بااینم درارتباط باشه چی...
اگه ب اینم پیشنهادداده باشه چی..
فقط میتونستم خودخوری کنم و فرار
فرار اول از واقعیتا ک کوربودم بعد فرارازخودم بود ک قدرت مقابله ی مجدد رو تو خودم نمیدیدم
و بعدفرار از حس دوست نداشته شدن از طرف مردی مث دیوونه ها عاشقش بودم.فقط اونو دیدم تونوخواستم اونو پرستیدم.چقدررررر بهش میگفتم بخدا که تو خدای من روی زمینی انقدرکه عاشقتم دلبستم بهت
مدام میگفتم توروخدا ادم باش دلمو نشکن دیگه
انقد ازارواذیت چرادمیکنی منو.چیکارکردم ک عشق نمیبینم ازت علاقه نمیبینم
میدونی ب عنوان یکی ک انقدر کشیدم ب این فکرمیکنم ک شاید همه ی بلاهایی ک سرم اومد و اورد فقط تاوان صبوریم بوده تاوان تلاشم
وگرنه چه دلیلی داره انقدر نادیده بگیره منو احساساتمو؟؟؟؟من اگه ب یه حیوون حتی یکمی ازاین گذشت و احساس و داشتم و براش تایم میذاشتم بخداالان نتیجه بهتری داده بود ب عنوان ی حیوون ی موجود زنده
اخه چرا
چرا من.چمه من مگه.زشتم؟کثیفم؟هیکلم بده؟وزنم؟پوستم؟صدام؟اسمم؟
چیم باعث شده ک من انقدر نو چشاش خار بیام و نبینه منو
مثل امضات بسپار به خدا.
ازش کمک بخواه مطمعنم بهترین راه‌و بهت نشون میده
یه راهنمایی بهت میکنم دوستانه با توجه به اینکه روانشناسی خوندم
رفتم تاپیک هات دیدم فکر کنم هم استانی هم باشیم من رشت هستم
براساس تجربه با آدمی شبیه این و مطالعه خیلی زیادی که داشتم تشخیص من اینه ایشون مبتلا به اختلال خودشیفتکی و این اختلال درمان نداره و به هیچکس و هیج محکمه خانواده ای نمیتونی ثابت کنی این افراد حتی مشاورین رو هم دور میزنن و در نتیجه جلسات پی در پی آنچه عایدت میشه فقط یک چیزت که دوباره و دوباره به خودت شک کنی درهم بشکنی مرکزت ازدست بدی و به این باور برسی که ایراد از تو هست از رفتارو حرفه‌ات معلومه که روانت متلاشی کرده و این فقط از یک خودشیفته برمیاد این پیج میگم برو تمام فیلمهای ببین و اگر بقیه علایم داره بدون اینکه بهش بگی اقدام به طلاق کن تا بتونی شاید حقت بگیری اگر خودشیفته باشه و بفهمه میخای جداشی چیزی ازت نمیزاره خاستی میتونی از همین خانوم که متخصص پیجش بهت میدم مشاوره آنلاین بگیری اگر دچار اختلال هیچ مشاوری نمیتونن برات کاری کنه چون علمش تو ایران کمه و اون روانشناس تخصصش باید اختلالات روانی باشه اگر بهت ثابت شد خودشیفته هست طلاق بگیر این اختلال در هیچ جای دنیا هنوز درمانش کشف نشده و بدون تمام وعده هاش برای تغییر دروغه
elhambizhand سرچ کن اینستا ابدا چیزی بهش نگو در این مورد
خدابخوادبگذره هم من کافر میشم
و منکر خدا
چه تنهاباشم چ خونواده پشتم باشن
من درهرصورت میخوام جداشم و حقوحقوقمم ازش میگیرم
بشه با زبون خوش بشه با زور و دعوا
من دیگه نمیتونم خودم خودمو له کنم خسته شدم از له شدن و نادیده گرفتن خودم
اون ادمو انقدر دوسش داشتم که اصلا گاهی یادم میرفت ک خودمم هستم خودمم وجوددارم
خودمو فراموش کردم بجاش اون شد همه ی من
همه ای که استین بالازد و کمربست واسه خراب کردن چیزایی ک تنهایی ساختم
کاش هیشکی مثل من نباشه تاازش سوءاستفاده نشه.لااقل اگه قرارباشه واقعا کنارگذاشته بشه تو موقعیت خوبی این اتفاق بیفته براش تاجوونه و میتونه کاری کنه نه اینکه سنش و عمرش به باد بره چندین سال
ب قول یکی از دوستان پنجاه سالگی مثلا...
ممنونم که هستین .هر حرف و کلمه ای که بگید حتی اگه درکمم نکرده باشین هم بهم کمک میکنه
ممنونم ازتون
سلام
رمان اهه چیه؟
تاحالانشنیدم اسمشو
ولی زندگیمه عزیزم
چند خط از چندسال زندگیم
همه داشتن ب نوعی مشکلاتیو
کم زیاد یا زود یا دیر
ولی مال من تااین حده
یا خیلی حاده یا ازنظر کسایی ممکنه خفیف
ولی ب گنجایش ظرفیت خودم خیلی سنگین تره.جایی واسه اضافه شدن این بار فوق سنگین دیگه ندارم.ب قول خواهرم نه دندون مونده بودم نه جیگری که بخوام دندون رو جیگر بذارم
کاش هیشکی مثل من نشه
هیشکی حاضر نباشه بخاطرمردمورد علاقش بارها و بارها ببخشه و بگذره و تنهای تنهای بسازه
همش بسازه و همش توسط فرد مقابلش فرو بریزه.خراب کردن که همیشه راحت بوده
ولی کاش ی بار تلاش میکردکنار من واسه ساختن چیزایی ک خودش باعث خراب شدنش شد تا بلکه ی بارم شده بفهمه چقد راحت ریده تو زندگی و حالم و حالاچقد سخته پاک کردنش
خونوادم همچین اجازه ای بهم نمیدن
بعدم خودمم همچین فکری دارم
میخوام شد با زبون خوش بگیرم نشد با دعوا
بعد زمین و خونه یکم داستانش فرق داره
تو تاپیک اولی ک راجب خیانتاش زدم نوشتم
چون زمین ارث پدریشه و زمین دراصل تصرفی هس و فکرمیکنم مدرک اصلیش نستق باشه
مافقط ی قلنامه ساده از بنگاه داریم
ک البته نوشته ک ما خریدیم زمینو ازش پدرش که دراصل ٧۰۰متر خریدیم پول دادیم
که اون زمان برا جاریم پول لازم داشتن ب مایه تیکه زمین فروختن ک عروسی بگیرن.بعد برا من حتی نریدن گفتن ریدنمون نمیاد یبوست شدیم..بماند...
بعد بقیه زمینم مدرک خریداری داریم ک دراصل ارث پدرشه و بابت اون بقیه پول پرداخت نکردیم
حالا این بخواد ب نامم بزنه باید پدرش حتما باشه و امضا بده ب عنوان صتحب اصلی زمین ک زمینا ب اسم اون ثبت شدن کلا
خونمم ک ١٢۰متره وسط این زمینه
خونمو خوردم با بدبختی با فلاکت ساختم.همون زمان ک این لاشی میرفت جند.ه بازی من پولامو جمع میکردم ی بار پول کاشی میدادم ی بار سرامیک ی بار چهارتا تیرتخته میاوردم ی بار سیمان...
خلاصه پدرم دراومد جون کندم تا بشه تا بشه تا بشه که نشد که بشه.یاخواست خدا یا جفتک خوده بنده ی خدا..
هرچی ک بود نشد زندگیم بی سروصدا ادامه پیداکنه.تلاشام زحمتام حرص خوردنام حال بدی ک داشتم
هیچی نتونست کمکم باشه واسه حفظ زندگیم
مشاور جلسه اولو دیروز غروب رفتم
احتمالاباز میرم ولی ب امیددرست شدن رابطه نمیرم فقط میخوام اگه بشه حال خودم خوب شه
دوس داشتنو میتونم کنترل کنم این همه ادم دوس دارن همو و وقتی مشکلاتی پیش میاد ی طرف یا دو طرف میبرن و جدا میشن
ولی من نمیتونم چون ب شدت ب این بشر دلبستم وابستم بهش.دیروز ب مشاور درمقابل خوده اشغال و بیشعورش گفتم درمورد اینا
میگفتم ک ازدواج بااین ادم باعث شد ک من دوسال ن پدرمادرمو دیدم ن خونوادمو حتی صدلشونم نمیتونستم بشنوم هم خجالت میکشیدم هم میترسیدم
درهرصورت اونا پدرمادر بودن بچشونو دور نمینداختن.از طرفی اصلا شمارمو نداشت کسی ک بخواد زنگ بزنه
فقط من داشتم ک منم جرات تماس ندلشتم....
گفتم که این ادم فقط ی همسر نبوده پدرم بوده مادرم بوده خواهرم برادرم رفیقم دوستم
من هرچی ک ازدست دادمو توی این اقا گذاشتم از نو و پرستیدمش
ازش پرسید ک قبول میکنی حرفای مریمو؟؟گف اره بارها از شدت دلتنگی حالش بد میشد و تنها میخوابید گریه میکرد منم نزدیکت نمیشدم فکر میکردم فیلمشه
فکر کن حالا....
من هنوز از لحاظ احساسی خیلی بچه بودم خیلی هاااا ولی بااین همه بستم همه چیمو ب مردی ک روبروم بود و اون منوکارامو فیلم میدیده.من اینو تازه دیروز ازش شنیدم
این چند ک شکرخدا لال بود ولسه من.چولاغم بود تایپ نمیتوتست بکنه
من خیلی تلاش کردم واسه بچه
بارهارفتم دکتر قرص سونو دارو ویتامین ورزش بادکش و ...
نشد ک نشد .حتی شوهرمم بردم ازمایش ک بد نبود ازمایشش.تلاشامو کردم تاشاید باوجود بچه عاقل شه بفهمه انقدر اشغال نباشه هرزه نباشع
ولی خداواسم نخواست نخواست دیگه...
عزیزم برات ارزو میکنم بهترینو بتونی انتخاب کنی کنار فرزندت
توام برام از خدابخواه تابتونم این وابستگیو کم کنم کم کم و بعد نابودکنم...
داداشام نمیتونن مستقیم بهم بگن ولی کل حرفشون اینه که تو دست خالی هستی و همه عمرتو پای خونه زندگیت گذاشتی و حقته
برگرد سرخونه زندگیت نذار کسی صاحب زحماتت بشه ب این راحتی.ازاونور شوهرخواهرم خیلی باهام راحت بوده ازاول
همیشه حرف میزدیم باهم همیشه...
الان بهم میگه مریم تو دستت خالیه
میتونی شکایت کنی بگیری ولی خیلی زمان میبره و راهش طولانیه.میتونی هم بکشونیش جلو خودت همه چیو بگیری حق طلاقم بگیر بعد سه چهارماه شکایت کن واسشون مجددا و طلاقتم راحت بگیر مهریه اتم باید بده
منم گفتم من برنمیگردم
دیروزم تو مشاور پرسید خواهان طلاق هستی و نمیخوای برگردی درسته؟گفتم حتی ی لحظه هم نمیخوام ب برگشتن تو خونه ای ک بارها توش بهم خیانت شده پابذارم.چشای شوهرم چهارتا شد کلاخودشو جمع کرد رو صندلی
بعدازاون پرسید شما چی.اونم گف من هرچی دارمو بهش میدم همه چیمو میدم فقط برگرده من اشتباه کردم
منم گفتم هنوز ماه پشت ابره بذار این ماه قشنگ دراد از پشت ابر ی اشتباه کردمی نشونت بدم کیف کنی...
من فقط دارم ب زندگی ب اون فکرمیکنم ب نقاط مثبت
یکی از داداشم بهم امروز گفت نهایتش تو بخوای جداشی دیگه
باشه ماهمه دشتت هستیم ازهمه بیشتر هم من پشتتم ولی سعی کن اروم باشی گریه نکنی.نذار افسرده شی بخدا ازپا میفتی.توکمکمون کن تاماهم کمکت کنیم باسرپابودنت قوی بودنت کمکمون کن
دیگه نمیدونه که من توی این جهنمی ک ١٣/١۴ساله ک توشم چه چیزایی دیدم چیاکشیدم
بهشم گفتم برات پیام کنم تایپ کنم ک چیا کشیدم همتون دیوونه میشین دیگه ب من نگید قوی باش من بریدم خستم جلوهمتون شرمندم...
بخداقسم ک جلوی همه شرمندم ابروم رفته جلو همه
خجالت میکشم
بخدااشکام اجازه نمیدن حتی تایپ کنم
کاملا درسته
ممنونم ازت دوست عزیز
نه من شماهارو میشناسم نه دیدمتون و نه شماها منو
ولی باحرفا و نظراتتون خیلی بهم کمک میکنین
ممنونم ازهمتون ممنونم
