2777
2789
عنوان

١٣سال زندگی مشترکم باخیانت پی در پی شوهرم داره تموم میشه....

| مشاهده متن کامل بحث + 5083 بازدید | 137 پست
مثل امضات بسپار به خدا. ازش کمک بخواه مطمعنم بهترین راه‌و بهت نشون میده

دقیقا..

سپرده بودم ب خودش ک اینبار کمکم کنه تابتونم جرات کنم بگم ب همه که فکرمیکنم همین باعث شد تابتونم ب همه بگم ک چقدر این ادم عوضیه چقد لاشیه

الان خودشو زده ب بیماری ک من نمیدونم چمه چرااینجوریم چرااینجوری شدم

اصلا از کارا و رفتارای این بشر بی خاصیت هرزه میشه ی سریال طولانی ساخت

مَن سِپُردَم بِه خودَش،هَرچِه خُــ❤ــدا میخواهَد...
یه راهنمایی بهت میکنم دوستانه با توجه به اینکه روانشناسی خوندم رفتم تاپیک هات دیدم فکر کنم هم استانی ...

بله من شمالیم 

ببخش اینو میگم خیلی ازخودت و بقیه دوستانی ک ممکنه رشت باشن یا رشتی باشن یا ازهرطریقی ب این شهر وصل باشن  خیلی معذرت میخوام بخدا

ولی اون جند.ه مال رشت هس

نمیدونم شغل شوهرش چیه ولی شیفتی کارمیکنه مثلا ی شغل شبیه کادر بیمارستان شاید

فقط میدونم ک همیشه و هرشب خونه نیس ک شوهرمن میرفت پیش اون جند.ه و خارششو خاموش میکرد

ممنونم از توضیحاتت

این دقیقاهمینکارو میکنه باهام

مدام وعده وعده وعده

بعد ی مدت همش دروغه و کلک

مگه میشه ی ادم اصلا ی مرد ی اقا نه هااا

ی ادم بعدازاینکه ازدواج ناموفق داشته سربازفراری بوده اس و پاس بوده

هرزگی ک هم ازصفات بارزشه.بعدازبارها بخشش گذشت دادوبیداد 

باز از خواب بیدار نشه؟؟؟

این تقریباغیرممکنه مگراینکه از قصدباشه ک بازم غیر ممکنه.ادم مگه میتونه مدام نقش بازی کنه خسته میشه

ممنونم بابت توصیه ات.حتما چک میکنم.الان فیلترش.کنم قطه شاید غروب برم فیلترش.کن بریزم

ب محض اینکه بتونم پیجو چک میکنم.مرسی از لطفت عزیزم.

مَن سِپُردَم بِه خودَش،هَرچِه خُــ❤ــدا میخواهَد...

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

ممنونمفقط ازخدامیخوام کمکم کنه تا بتونم ی بار دیگه رو پا بشم.بارهابهم قوت دادی قدرت دادیخدایا شکرت و ...

مریم من یه چیزی بهت بگم؟ نوشتنت خیلی عالیه بخدا برو توی کار نویسندگی ... استعداد بسیار عالی توی نوشتن داری  حتی میتونی زندگی اتو یه کتاب کنی البته جزئیات رو شرح ندی ... این یه پیشنهاده وسط حرفات . 

مریم من یه چیزی بهت بگم؟ نوشتنت خیلی عالیه بخدا برو توی کار نویسندگی ... استعداد بسیار عالی توی نوشت ...

بنویسم؟؟؟؟

چه عجیب...

شما رو چه حسابی این پیشنهادو میدی؟؟

مرسی عزیزم از پیشنهادت 

ولی من زندگیمو گفتم

نمیدونم چقدرتونستم زندگیمو اونجوری ک بوده توضیح بدم

اینکه همش غم بوده باشه نه...

ولی اونقدر سختی داشتم ک خوشیا توش گم شدن

گفتم چون خیلی وقته اینجا حرفای خیلیارو میبینم میشنوم 

و هیچوقت جرات ب زبون اوردنو نداشتم

بخداباورت نمیشه نینی سایت باعث شد تا بتونم حرف بزنم بریزم بیرون

بخدااگه بااین سایت اشناننیشدم و نمیومدم اینجا

هیچوقت جرات اینکه بگم چیا شده و چیاکشیدمو چقدر خستم و چقدر بریدم رو نداشتم

همینکه بتونم از هم نوع خودم کمک بگیرم انقدر کمکم میکنه که ...

منون ازپیشنهادت جالب بود برام درحالی ک سالهاپیش ی دبیر بهم بابت ی انشاء بالابلند ک نوشته بودم بهم گفت دست ب قلم شو دختر

منم فکرکردم ی شوخیه مثل همه شوخیای قبلش چون دبیر شوخ طبعی بود کلا و باااین خرفش بچه ها کلی خندیدن نه از روی تمسخر ولی خنده هاشونم بهم انرژی میداد

درهرصورت باز ممنونم ازت عزیزم 

مرسی که هستی:)

مَن سِپُردَم بِه خودَش،هَرچِه خُــ❤ــدا میخواهَد...
از لحاظ روحیه خیلی خیلی محکم و مقاومی آفرین ... این چیزایی که میگی سنگ هم اگر جای تو بود دوام نمی‌آو ...

جدی؟؟

ینی واقعامن قوی بودم ب عنوان ی زن؟؟؟؟

همه ترسم از اینه ک ضعیف بودم ک اینا سرم اومدن و گاهی میگفتم نه من میتونم از نو بسازم و من ضعیف نیستم

اینکه قوی باشم و بتونم ادامه بدم برام لازمه

من الان نیاز دارم ک بتونم قوی باشم

الان شرایط و روزای سخت تری رو در پیش دارم نسبت ب گذشته ای که پشت سرگذاشتم

نمیدونم

شایدم دراشتباهم

کاش معجزه بشه واسم

مَن سِپُردَم بِه خودَش،هَرچِه خُــ❤ــدا میخواهَد...
جدی؟؟ینی واقعامن قوی بودم ب عنوان ی زن؟؟؟؟همه ترسم از اینه ک ضعیف بودم ک اینا سرم اومدن و گاهی میگفت ...

حتما قوی هستی و حتما از این به بعد هم باش ... من قصدم شوخی نبود دست به قلم بسیار عالی داری و شوخی نکردم. 

من تحسین میکنم صبر و استقامتت رو بعنوان یه زن قابل ستایشه . 

حتما قوی هستی و حتما از این به بعد هم باش ... من قصدم شوخی نبود دست به قلم بسیار عالی داری و شوخی نک ...

حالم انقد بده که نمیتونم گوشیمو دستم بگیرم.

حس میکنم قوی بودنم کمه واسه دل کندن ازش

من هرشب دارم کابوس میبینم.

تاوقتی که خونه خودم بودم مدام خواب میدیدم ک باز داره بهم خیانت میکنه.باز با ی روش جدید داره هرچی ساختمو خراب میکنه.چندین باربهش گفتم من خواب دیدم گوشی داری خواب دیدم اینستاداری وات داری. و داری تصویری با یکی ک چهره شو نمیبینم حرف میزنی میگی و میخندی.گریه میکردم میگفتم چرادارم همچین حالی رو تجربه میکنم من میخوام خوب شم زندگیم خوب شه.چرادارم همش کابوس میبینم ک باز داری ی غلطی میکنی.بسه من دیگه نمیتونم نمیکشم توروخداادم باش..

من تنهاچیزی که همیشه میشنیدم چندکلمه تکراری بوده..ولم کن بابا حالامن میام خوابی ک دیدیو گوش کنم ک چی.خانم خواب دیده من باید جواب پس بدم همه اینا از بیکاریه

من اگه قوی باشم ب قولدخودت...

باید بتونم دلمو بکنم ازاین موجوددوپای عوضی

ی لحظه میگم اره میتونم و انجامش میدم ینی باید بشه

ی لحظه میگم من عاشقشم چجوری دلمو ببرم از کسی وابستگی دارم بهش

کم میارم همش.هیچ ادمی تو دنیا نمیتونه کمکم کنه جز خودم ب خودم

ولی خودم کم میاره درمقابل با این همه شرایطی ک گفتم

دلبستگی وابستگی شدید علاقه من ب این ادم

١۴سال زندگیو ساختن و یهو دست کشیدن

حتی فکراینکه اون ی بار زن داشت و ممکنه چ کارایی باهم کرده باشن برام انقدررررر عذاب اور بود ک اون زمان هم فقط گریه میکردم خیلی حال بدی ذاشتم

اونو پشت سرمیذاشتم مدام اتفاقات جدید و جدیدتر...

انقدر هرزگی کردکه ازدواجش و اون فکراکلا یادم رفت افکار جدیدتر و عذاب اورتری اومدن تو ذهنم

الان برام عذابه وقتی میادتو ذهنم ک دستا و بدن کثیفش ب چندنفر خورده

خیلی وقتاازاین فکر فرار کردم.بجاش سعی میکردم ب چیزایی فکرکم ک لااقل انقدر حالمو بد نکنه و بتونم کنترل داشته باشم.

چاره چی بود.یاباید زبون وا میکردم ک خجالت میکشیدم هم از گذشته هم شرتیطی ک داشتم

یاباید میسوختمو یجوری میساختم.همه فکروخیالنم این بود ک بخدا دارم میسازماااا اصلا میتونستم فکرشم بکنم ک باز ی اتفاق قراره بیفته و من واکنشم قراره یچیز متفاوت باشه

ازاینکه گفتم ب همهپگاهی راضیم گاهی نه...میترسم دوستام همکلاسیایی ک قبلا داشتم مردم همسایه ها..بشنون و من خجالت میکشم واسه آبروم واسه خونوادم پدرمادرم داداشام خواهرام...

ولی از ی طرفم راضیم میدونی تازه میفهمم ک خونواده پشتم هستن ینی چی.حس میکنم تکیه گاه دارم و محکمه

اونامخالفن باجدایی و فقط فکر سازش هستن ولی توی حرفاشون حمایت هس پشتم بودن هس

مَن سِپُردَم بِه خودَش،هَرچِه خُــ❤ــدا میخواهَد...
من قوی بودم بهش چندین بارگقته بودم ک هیچی توزندگی نمیتونه منو ازپادربیاره هیچ@مشکلی به جز توتو ب راح ...


به پدرت نمیدونم بگی یا نه...

میتونی بهش بگی ، مشکلی داریم که خود مشاور به شما زنگ میزنه و میگه...

بعد ببین مشاور چی صلاح میدونه


ولی جدا شو

باید از اول اینکار رو میکردی

مرگ‌یکبار شبون یکبار


آقای محترم درخواست نده، نقل قول بگیر افتاد؟!
به پدرت نمیدونم بگی یا نه...میتونی بهش بگی ، مشکلی داریم که خود مشاور به شما زنگ میزنه و میگه...بعد ...

اتفاقا مشاور گفت ک باخونواده هاتونم شاید لازم بشه صحبت کنم.ک شوهرم گف ک نه اصلاخونواده من نمیخوام بدونن...

من مشکلی نداشتم و چیزیم نگفتم دراین مورد

اخه خواهرم و شوهرش و داداش بزرگم بهم میگن ب پدر بگو .خودت باید بگی 

حالا درحضور ما یا تنها

ولی باید بگی تا پیرمرد ازاین فکروخیال های پرت دربیاد و بدونه ک اوضاع در چ قراره

خودمم نمیدونم حتی با چ لحنی چ کلمه ای اصلا شروع کنم

چهره پدرم یادم میاد میمیرم

پیرمرد ٧۰سالزندکی باابرو داشته 

هشت تا بچه بزرگ کرده فرستاده سرخونه زندگی

من چجوری بگم ی بار بی آبروت کردم و این بار دومه ک اینکارو میکنم

انقدر سختمه توضیح همه چی

از حرف زدن خسته شدم

فقط میخوام جایی باشم هیچکی نباشه تنهابمونم روزها تااین ماجرا تموم شه

بریدم .بعده ی عمر جنگیدن 

الان باید باز بجنگم تا سرپا شم

دلم میخواد ول کنم همه چیو شده واسه ی روز یا ی هفته و ی سال...فقط ول کنم و تو حال نزار خودم باشم.تادوباره بتونم جون بگیرم

اونم اگه بتونم...


مَن سِپُردَم بِه خودَش،هَرچِه خُــ❤ــدا میخواهَد...

منم یکی هستم عین خودت...

دو ساله ازدواج کردم و مچ شوهرمو ۴ بار گرفتم.

دل کندن ندارم، خیلی سخته بخوام ولش کنم.

حق طلاق بهم داده ولی من دل رفتن ندارم.

شاید ی روز قوی شدم و رفتم..‌‌.

خدارو چ دیدی

منم یکی هستم عین خودت...دو ساله ازدواج کردم و مچ شوهرمو ۴ بار گرفتم.دل کندن ندارم، خیلی سخته بخوام و ...

هی خواهر...

امان از دل ما

باز شکرخدا زود متوجه شدی

میدونم سخته ولی اشتباه منو نکن.ازالان ببرش مشاور

ایشالله ک بتونی نجات بدی رابطه رو

ولی اگه مشاور نهایتاجوابگو نبود ب خونواده ها اطلاع بده.من انقد ریختم تو خودم ریختم تو دلم ک اخرش خودم ازبین رفتم نابودشدم

و بعدهم زندگیم...

کاش هیچوقت ب دنیانمیومدم

کاش هیچوقت عاشق نمیشدم 

کاش هیچوقت وابسته نمیشدم ک الان اینجوری بسوزم و بسوزم و بسوزم

مَن سِپُردَم بِه خودَش،هَرچِه خُــ❤ــدا میخواهَد...

مریم جانم....

دلبستگی ات هست که آنقدر مرددی....

فکر کن شوهرت مرد...برو بشین عزاداری کن....گریه کن...بذار تموم شه!!!

یا همسرت و ببر روانپزشک بذار درمان شه...

دختر خوب سی سال سنی نیست

اول باید خودت و دوست داشته باشی...

عزت نفس داشته باش....

دلت برای خودت بسوزه....

تو دایره ی لغاتت بالاست....اگر اهل مطالعه هستی...اول تکلیف رابطه ات رو مشخص کن....بعد مهارت یاد بگیر...کار کن...تلاش کن....مهریه آن رو بذار اجرا....نفقه....تا پول داشته باشی....روی خودت سرمایه گذاری کن...روی سلامتیت ،زیباییت و یه مهارت هنری....تو که تونستی خونه ات رو بسازی می تونی کارهای بزرگ دیگه هم بکنی....می تونی....تو ارزش یه زندگی خوب رو داری....حق و حقوقت رو بگیر و برو پی زندگی ات....

دیگه هم نگو سی سالمه....

هنوز ابتدای جوانی هستی..‌‌اول طراوت و درخشش ات هست....ولی این مرد همراه اشتباهی هست برای تو....

تا شش ماه بخوای فراموشش می کنی....

باید خودت بخوای...

حق و حقوقت و بگیر و بکن از اون شهر و دیار....

برو و بساز ....

بخاطر خودت....

این آدم ارزش وقت و انرژی تو رو نداره....



بیا که مرا با تو ماجرایی هست...❤️❤️❤️
مریم جانم....دلبستگی ات هست که آنقدر مرددی....فکر کن شوهرت مرد...برو بشین عزاداری کن....گریه کن...بذ ...

چقدرحرفات بهم انرژی میده 

ممنونم از حرفات واقعا حس خیلب خوبی ازت گرفتم.دقیقا بارها عزاداری کردم براش گفتم دیگه مرده تموم شد 

زورم ب دلم نمیرسید

الان دیگه کم کم هرلحظه مطمئن میشم ک باید جداشم

من اونقدر ناتوان نیستم ک نتونم تنهایی زندگی کنم و زندگیمو بسازم.من فقط میخوام حمایت خونوادمو داشته باشم میخوام باشن .میخوام وقتی جدامیشم پیششون باشم 

نمیخوام دوباره روزای سختم تکرار شن.اون سختیارو ی بار کشیدم تحمل کردم دیگه نمیخوام هیچ رقمه برام تکرار شن.

پدرم هنوزهم درجریان نیس...

نمیدونم کِی و کی و کجا و چجوری قراره بهش بگه...ولی مطمئنا اون ی نفر من نیستم من نمیتونم 

کاش زودتر بگذرن این روزها.فقط بگذره حتی اگه قرارع روزهای بدتر هم بیاد بیاد...ولی این روزها ک هرروزش یکساله برام زودتر برن

مَن سِپُردَم بِه خودَش،هَرچِه خُــ❤ــدا میخواهَد...
وابستگی بادوس داشتن فرق دارهدوس داشتن قابل کنترلهولی دلبستگی نه نه.این دلبسته بودن بهش داره منو میکش ...

باید دردشو تحمل کنی مث کندن دندون لق می مونه یهویی دردناک اما بعد یه مدت می فهمی که چقد راحتی بدون اون دندون خراب که تا عمق استخونتو می سوزوند 

خدایا از گناهانم همچون آرزوهایم بگذر 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز