انقدر شوهرم در گذشته حواسش به جاریم بود الان بعد چند سال هنوز آروم نشدم از دیروز سر یه بحث الکی یه جنجالی تو خونه درست کردم که الان شوهرم گذاشته رفته
گفت بیا ببرمت خونه بابات گفتم من از خونم تکون نمیخورم خوش لباساشو برداشت رفت یه جورایی حالم خوب میشه اذیتش میکنم دلم خنک میشه فقط،دلم به حال بچه ها میسوزه
الآنم همینجوره یا خودش رو اصلاح کرده
یعنی به جاریت چشم داشت ک میگی حواسش بود بهش؟
یعنی رابطشون خیانت بود؟؟یاهمینطور حس برادری بهش داشت وشما حساس شده بودی الان رابطشون چطور شد؟
یعنی جی حواسش به جاری بود؟
حالت خوب نشده چون شوهرت از دلت در نياورده منم براي كاري كه شوهرم پارسال كرده هنوز توي اتيشم دارم ميسوزم
میدونم وقتی خواستیش ،پشتت نبود ... الانم دیگه فایده نداره
افرین که نرفتی
هنوزم اون توحه هست؟
اینکارارو نکن بخاطر بقیه گند نزن به زندگیت
هواسش به جاریم بود یعنی چی
نمیدونم این کارام واسه اینه که زیادی مطمئنم زندگیم خراب نمیشه
خدا عاقبتمون رو به خیر کنه بد جوری رو دنده لج افتادم
منم شوهرم و جاریم خیلی حرصم دادن ولی ب جهنم براشون ارزش قائل نمیشم اصلا اخرش خدا جواب همه رو داد ولی منم الان با اعصاب و روان داغونم ول کن سلامتیت از همه چی مخمتره
الان قرص خوردم دارم دنیا رو سه تا میبینم
تا زمانیکه اون ناراحتی ها حل نشده و اون سو برداشت ها رفع نشه حالت آروم نمیشه
