2777
2789
عزیزجان ممنون از راهنمایی شمامن الان رفتم اعتبار سنجی کردم.ویپاد به چه نمره اعتباری‌ای وام میده؟



من قبلا وام گرفتم از عیید به اینور رتبه بندی کرد قبلا به همه وام میداد. الان رتبه ایش کرده

 نمیدونم دقیق فکر کنم رتبه های a-bبدون چک وام بده

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

سلام مجدد به روی ماهتون لحظه هاتون به نیکی 😊


اگه یادتون باشه من گفتم چندین باز ضرر کردیم و همه چی وبالا کشیدن وشوهرمم اعتیاد داشت زمستون ۸۹ آخرش پول پیش رفت برای کرایه های عقب افتاده واساس مارو ریختن تو کوچه و شوهرمم چند وقتی بود غیب شده بود وپیداش نمیکردم...

وسیله هارو ریختم انبار مغازه پدر شوهرم ویه هفته با دخترم موندیم خونه پدرشوهرم دیدم قیافه م با دخترم رفتم شهرستان خونه پدرم ولی بجز خواهرم به کسی نگفتم که چی شده فقط گفتم چند وقت میخوام بمونم اینجا مهمونی چند وقت اونجا بودیم...دخترم قرار بود سال بعد بره مدرسه اونجام داشت بیقراری می‌کرد خونه خودمونو می‌خواست...یه شب تا صب نخوابیدم گفتم اینجوری نمیشه باید یه راهی پیدا کنم.صب به خواهرم گفتم فقط یه میلیون کمک کن قرض کنم برم خونه بگیرم نمیتونم بیرون بمونم ...یه تومن جور کردم تنها برگشتم تهران زود رفتم املاکی هارو گشتم ولی حتی یه اتاقم با اون پول نمیدادن یکی دوجا هم که پیدا شد راضی نشدن باهام قولنامه بنویسن بخاطر اینکه اونموقع ۲۴سالم بود اسرار داشتن یه مرد باشه همراهم شوهرمم که نبودرفتم به پدرشوهرم وبرادر شوهرم گفتم نیومدن گفتن مسولیت داره برامون...بعداینکه اون موردا از دست رفت تازه شوهرم برگشت بهش گفتم یکمم تو جور کن بریم خونه خودمون ولی نتونست جور کنه آخرین املاکی که رفتم یه پیر مرد بود گفت همسایمون زیر زمین داره اب انبار بوده قبلا الان اجاره میده واسه انبار ۱۸متره میخوای اونجارو بگیرم...ندیده گفتم آره،موقع قولنامه که شد گفت باید شوهرت بیاد گفتم شهرستان کار میکنه فک کن من دخترتم با بچه م موندم بیرون یه کاری بکن برام خلاصه قرارداد نوشتیم خونه ۱۸ متر بود یه اتاق بود با یه زیر پله تو همون جا رفتم زیر زمین وخالی کردم دیوارشو سمباده کشیدم درحد خودم بَتونه کاری کردم دوسطل رنگ زدم تمام درو پنجره رو رنگ کردم دستسویی تو حیاط بود شستم زیر پله رو صورتی وسفید رنگ زدم تخت دخترمو بزاریم اونجا ولی تخت جا نمی‌شد تخت فرفورژه بود بردم کوتاه کردن وچیدم همونجا خلاصه وسایل واوردم تنهایی چیدم پنجره کوچیکی داشته واسش از تیکه تور پرده دوختم و تمام وسایل اضافه رو جعبه کردم گذاشتم رو هم جلوشون رخت خواب هارو چیدم فقط اندازه سه نفرمون به زور جا مونده بود...ولی خودم لذت می‌بردم.. بعدتموم شدن با شوهرم رفتیم دخترمونو آوردیم کلی ذوق کرد واسه اون زیر پله ای که براش درست کرده بودم تختش ورنگ کرده بودم سقف وبا تورهای رنگی درست کرده بودم داشت لذت می‌برد اولین شبی که بعد اون دربه دری تو خونه کوچیک خودمون بودیم پراز حال خوب وآرامش بود انگار تازه دنیا آمده بودم دخترم خوشحال بود انگار آزاد شده بودم...

ادامه داره...

قبلا اینکه از این داستانا تو خونه گل مگنتی ورویخچالی و...‌درست می‌کردم می‌بردم مغازه دارا می‌خریدند کلاه میبافتم می‌فروختم تو خونه‌‌‌.‌‌..تصمیم داشتم وقتی خونه رو چیدم دوباره درست کنم بفروشم ولی چون اشباع شده بود فروش خیلی کم بود...یه دعفه یه فکری زد به سرم هرچی وسایل داشتم همرو درست کردم کلی مگنت وگل شد فرستادم شهرستان خواهرم اونجا برو داد مغازه دارا برام فروختن اونجاها هنوز اشباع نشده بود...وباید زود کار پیدا می‌کردم چون تصمیم گرفتم نزارم زندگی به همین راحتی از هم بپاشه باخودم گفتم فک کن جدا شدی وداری با دخترت زندگی می‌کنی میخوای چیکار کنی الانم همونکارو بکن ...اول از همه برای اینکه بتونم خودمو جمع وجور کنم رفتم کارت عضویت کتابخونه خودم ودخترم وتمدید کردم .‌‌کتاب های انگیزشی روانشناسی می آوردم همایش های رایگان ومی رفتم چون واسه زندگی بابد حال دلم خوب بود وگرنه نمی‌تونستم...بعدش شروع کردم دنبال کار یه روز آگهی دیدم رو دیوار برای کار درمنزل دوخت دستکش موتورزنگ زدم گف برات کار میارم ولی چرخ صنعتی باید باشه که من نداشتم یه چرخ برام آورد خیلی قدیمی بود ولی صنعتی بود وخوب کار می‌کرد قرار شد ۴تا ۲۵هزار بدم قسطش تموم شه ..‌.اولین روز تونستم ۱۷هزار تومن کار کنم خیلی خوب بود چون هنوز دستم فرز نشده بود یه جرقه تو دلم زد کل سفارش هارو هفته ای می اورد ومیبرد وهمون روز تسویه می‌کرد...شوهرمم کار میکرد خرج خودش ویه کمم خونه خرج میشد ولی کلی قرض وبدهی داشتیم اما راضی بودم چون میتونستیم کم کم پرداخت کنیم...از کار خیالم راحت شده بود هم تو خونه بود پیش بچم هم درآمدم بد نبود بیشترم می‌شد با تند شدن دستم ... همش با خودم میگفتم باید یه فکرایی بکنم برای خونه آینده برای دخترم ...ولی دستمون خالی بود اما بیخیال نمیشدم همش مبگفتم باید به فکر خونه باشم وحتما شروع کنیم بیمه بریزیم ولی هرچی به شوهرم می‌گفتم بیمه بریز برای خودت گوش نمی‌کرد یه چند سال سابقه داشت ولی نمی‌رفت میگف پولمون کجا بود قرار داد جدبد بنویسه تو شعبه ...یه روز بهش گفتم اگه رفتی بیمه وقرار داد نوشتی یه جور سرمایه میشه برای خودت و آینده مون والکی بهش گفتم میتونی بیای بریم قرار داد بنویسی یکی پرداخت کنی بعد بمونه بعد دوسه سال اوضاع مالی خوب شد شروع کنی پرداخت کنی برات سابقه هم میشه ولی اگه نری خودت میدونی که چقدر دق می‌دی با این کارت و منو جری می‌کنی نمیدونم قراره چه تصمیمی بگیرم برای اینکه از شرمنده گی این کارت دربیام ولی فقط بدون این کارت وجبران میکنم خودتم میدونی من هیج وقت حرفی نمیزنم که بهش عمل نکنم دیگه تصمیم با خودت فکراتو بکن بهم خبر بده...فردا صبش گف بریم بیمه قرار داد بنویسم یه ماه پرداخت کنم بمونه چند سال دیگه ادامه شو پرداخت کنم چون اوضاع خوب نیس ...😂با شناختی که از من داشت میدونست حرفم هیچ وقت دوتا نمیشه هر وقت حرفی بزنم تصمیمی بگیرم درلحظه عملی میکنم ...خلاصه رفتیم بیمه رو شروع کرد میخواستم فقط بیاد قرار داد بنویسه خودم یواشکی پرداخت کنم تا دستش باز بشه...واینجوری بیمه دوباره به جریان افتاد.‌..

یه روز خواهرم زنک زد گفت زود گل ومگنت رو یخجالی بفرست کلی سفارش گرفتم ...منم هیچ خرج کاری نداشتم دیگه با خوشحالی رفتم بازار کلی وسایل گرفتم درست می‌کردم می‌فرستادم شهرستان فروش می‌رفت نازه دختر عمه م هم میفروخت برام تویه داهات دور بود ودرصد برمی‌داشت خیلی خوب بود دستکش موتور هم که می‌فروختم...

تصمیم گرفتم بعد بیمه ها برای دخترم کاری کنم بردم گذاشتم کلاس زبان وجای خوب که مدرکش معتبر باشه وبدون مرخصی وبی وقفه کلاس زبان ورفت وادامه دادیه مبلغی از مگنت هارو برای کلاس دخترم ومدرسه و شهریه باشگاهش میزاشتم کنار...مدرسه هم دولتی نزاشتم غیر انتفاعی هم نزاشتم گذاشتم هیت امنایی مدرسه خلوت وخوبی بود معلم های هر درس جدا بود وکلاس هر درس هم جدا بود مثلا کلاس ریاضی جدا بود علوم جدا بود وهر کلاس طراحی خاص وقشنگی داشت...اردوهای خوب ومفید زیاد میبردن ویه کلاس داشت به اسم کلاس شادی هفته ای یه بار بچه هارو میبردن اونجا فقط باهاشون بازی میکردن...اولویتم اول دخترم بود اول هزینه های مدرسه کلاس باشگاه وتغذیه شو میزاشتم کنار بعد بقیه چیزا...جمعه ها میبردمش استخر کلی بازی میکردیم بعدشم می آمدیم خونه باهم دوش می‌گرفتیم بدنمون و روغن می‌زدم ماساژ می‌دادم جا پهن می‌کردم جلو تلوزیون میخوابیدم کارتون می‌دیدم خوراکی میخوردیم ....کلی خوش می‌گذشت ...درطول سال هر عیدی می‌شد کنسرت رایگان میزاشتن یا مراسمی چیزی بود میبردنش...هفته ای چند بار پارک میبرم باهاش بازی میکردم...چقدررکیف می‌داد بهمون...گاهی وقتا شوهرم باموتور میبرمون بیرون می‌گشتیم...تو خونه باهم سه تایی بازی میکردیم کارتون می‌دیدم...سه تایی میرفتیم تو پارک فوتبال بازی میکردیم کلی خوش می‌گذشت بهمون...اما یه وقتایی هم پیش می آمد اوضاع شوهرم خراب می‌شد

مصرفش زیاد می‌شد وگاهی هم چند وقت غیب می‌شد...

اما شاید براتون خنده دار باشه ولی برای من موفقیت بود بیمه و استارت کلاس و ورزش دخترم...از اینا خیالم راحت شده بود دیگه فقط تمرکزم رو خونه بود اینکه خونه بخریم ولی هربار به شوهرم می‌گفتم میگف کل پول ما یه تومن پول پیش خونه س با کلی قسط بعد تو فکر خرید خونه ای؟

ولی این حرفا تو مغز من نمی‌رفت اصلاااا

مغزم درحال پردازش بود که چجوری پول جور کنم واسه خونه...

ادامه داره آن شالله سر فرصت بقیه رو تایپ میکنم ...

ممنون گلم ثبتنام کردم گفتن که خودشون تماس میگیرن🙏🏻از اینکه خانه کارگر رو به من معرفی کردی خیلی ممن ...

قربونت برم عزیزم انجام وظیفه بوده🥰

گر از یادم رود عالم,تو از یادم نخواهی رفت...

عزیزم برای من هم واریز نشده ترسیدم نکنه قطع کرده باشند

برا مام واریز نشده بود چک کردم زده شما دهک ده می باشید قبلا ۱۰ بودیم ۱۴۰۰ قطع کردن هی اعتراض زدیم امسال اردیبهشت شد ۵ حالا باز دوباره زده دهک ۱۰ قطع کردن 

جالبه نوع نوشتار مجازیم خیلی جدی و خشکه این رو هر کسی که تو مجازی من رو می شناسه و بعد عکسم رو می بی ...

هر موقع کا کامنت میزارین از مدرسه و کلاس چقدر باهاتون همزاد پنداری میکنم..مخصوصا اونجایی که گفتین همکارهاتون. چه نظری دارن...دقیقا برای منم همینو میگن که شما تو دفتر بمب انرژی هستی و خداروشکردانش اموزهام در عین رابطه خوبمون ازم حساب میبرن خداروشکر.......واینکه چون از صفحات عقبم و دارم به ترتیب میخونم حیف نشد عکس تونو ببینم ...هنیشه دوست داشتم بدونم پشت این کاربری دانا چه شکلیه

من ۱۱ ماه پیش عمل کردم حالا بینیم یکم ایراد داره از نظر خودم یکم دو طرفش قرینه نیست و.. حالا اگه دکت ...

عزیزم منم یه ساله عمل کردم ببینیم انگاری یه استخوان اضافی آورده خودم متوجه میشم کسی هم دست بزنه متوجه میشه،دکتره گفت۵تومن بده بیا تو مطب سوهان بکشم که واقعا میترسم از ترسم نمی‌خوام برم ولی واقعا رومخمه،به مرور هم احساس میکنم بزرگتر میشه

ما را به جبر هم که شده سربه‌راه کن  خیری ندیده‌ایم از این اختیارها

انقدر هفت خطه هرچی بگم کم گفتم هر کاری کردم و هر راهی رفتم که ازش یه تعهد بگیرم نیومد ، واقعا موندم ...

سلام دوست عزیز

هرچی داری میگی در مورد شوهرت و زندگیت با همه ی وجودم درک کردم انگار داری گذشته ی منو تعریف میکنی منم هفت سال با همچین ادمی زندگی کردم نابود شدم و نهایتا با یه بچه ی چهارساله جدا شدم

انشاالله خدا کمکت کنه بتونی بهترین تصمیم رو بگیری و عاقبت بخیر بشی 

من با همه ی وجودم فهمیدمت امشب 

کاش کاری ازم برمیومد واست 😥😥😞

قبلا اینکه از این داستانا تو خونه گل مگنتی ورویخچالی و...‌درست می‌کردم می‌بردم مغازه دارا می‌خریدند ...

ماشاالله بهتون از رمان شیرین تر نوشتین

فقط چطوری با غیب شدن همسرتون کنار میومدین!؟و اصلا کجا می‌رفت!؟و بعد اینکه میومد چطور دلتون باهاش صاف میشد!؟واقعا خیلی سخته

ما را به جبر هم که شده سربه‌راه کن  خیری ندیده‌ایم از این اختیارها

سلام دوستان حال دلتون پراز ارامش درون☺️

من امدم با بقیه داستان زندگیم تا اونجایی گفتم که رفتم یه زیر زمین ۱۸ متری اجاره کردم...

ویواشکی برای شوهرم بیمه میریختم وتمام تلاشم ومی‌کردم دخترم تو ارامش باشه وبه درس وکلاسش لطمه خورده‌...

ومدام به فکر خونه خریدن بودم اما کلی قرض ونزول داشتیم وحتی یه تومن پول پیش خونمون هم قرض بود...

اگه یادتون باشه گفتم از اول زندگیمون تمام حساب وکتاب وخرج هارو تو دفتر حساب کتاب می‌نوشتم با قیمت وتاریخ ...سال ۹۱یه روز آخر ماه بود داشتم طبق برنامه هرماه تو دفترم قسط ها و خروجی هارو می‌نوشتم واسه ماهی جدید که داشتیم وارد می‌شدیم که رسیدم  به بیمه دخترم که از نوزادی براش شروع کرده بودم وهر ماه براش واریز می‌کردم...یدعفه یادم افتاد میتونم براش وام بردارم ...فردا صب زود رفتم دفتر بیمه سوال کردم گفتن آره میتونی یک میلیون و۶۰۰هفتصد وام برداری اگه شماره شبا داری الان فرم پرکن فردا واریز کنن...خلاصه فرم پرکردم ودر کمال ناباوری فردا پول واریز شد...😍

میدونستم اگه به شوهرم بگم وام گرفتم میاد میخوابه خونه واسه استراحت تا پول وام تموم شه بعد بره وهمون خرجی کمی هم که بود قط می‌شد واسه همین نگفتم ...زنگ زدم به خواهرم گفتم یه مقدار پول دارم فلان مبلغ میخوام یکمم دیگه جور کنم خونه بخریم هرجای تهران اطرافم شد خوبه...فقط باید دنبال وام باشم و بهش گفتم فقط این موضوع بین  من و تو هست هیچ کس نباید بدونه...خواهرم کلی خوشحال شدکلی...ولی بهم گف قیمت خونه اطراف تهران انقدره....تو فقط یک وخورده ای داری الان واسه این پول حتی خونه اجاره ای هم نمیدن بیا مسکن مهر تو پردیس ثبت نام کن اونا واریزی دوسه ماه یه باره لاقل وقت داری جور کنی وصاحب خونه بشی اما اینجوری چقدر میتونی مگه وام برداری تا پول خونه جور بشه  مثل این می مونه از کل خونه یه آجر داری فقط😂

اما نمیدونستم بدون حضور شوهرم می‌تونم به نامش ثبت نام بکنم یا نه چون بنام خودم ثبت نام نمیکردن وشرایط نمی‌خورد و سنم پایین بود ...از یه طرفم مرخصی نمیدادن سرکار بهم دنبال کارام باشم چون دیگه خونه کار نمیکردم بیرون می‌رفتم سرکار...وپردیس زمان زیادی می‌خواست چند بار برم وبیام برای ثبت نام واینا ومنم وسیله نداشتم...یه روز خواهرم سوپرایز کرد منو آمد تهران فرداش صب زود دخترم وبرد مدرسه از اونجام رفت پردیس ظهر برگشت خونه گف ثبت نام کردم فعلا نیاز نیست شوهرت باشه بعد واریزی ها موقع انتخای فاز وانتخاب واحد باید باشه .. وای من انگار دنیا واسه من بود چقدر خوشحال بودم خونه ثبت نام کردیم ...اما باید خیلی زود ۱۰ میلیون جور می‌کردم چون گفته بودن هر لحظه پیام آمد برم بانک مسکن پول و واریز کنم ..‌.ومن فقط یک وششصد داشتم...یادم افتاد واسه بیمه عمر خودمم دوتا قسط مونده اگه اونارو تسویه کنم دوباره می‌تونم وام بردارم .‌‌رفتم دوتاشو از پول وام بیمه دخترم برداشتم تسویه کردم و دوباره ۲میلیون وام برداشتم .‌‌‌‌...از تابلو فرش هایی که بافته بودم سه تا مونده بود اونارو نفروخته بودم قاب نکرده بودم  با خواهرم رفتیم بازار سه تاشم فروختیم یکی چهارصد دوتای دیگه هرکدوم هفتصد تومن کلا شو یک میلیون و۷۰۰هزار،تا اینجاتونستم پنج وخورده جور کنم ...ولی بازم خیلی پول لازم بودم یه خورده هم تو حساب مسکن جوانان دخترم بود اونو برداشتم از بچگی براش ریخته بودم وپولم شد ۶میلیون ...با خواهرم رفتیم بانک رسالت امتیاز اونم انتقال دادیم رو امتیاز من سه و ششصد هم اونجا وام درخواست دادم که سه هفته،ای طول کشید نزدیک به نه میلیون شده بود سه تومن هم خواهرم برای دسته چک خودش وام برداشت یکم گذاشتیم وکسری پول وبقیه رو هم گذاشتم تو،حساب مهر ایران تا بتونم دوباره وام بردارم واسه پرداختی بعدی که هشت میلیون بود ..‌.خلاصه بلخره ده تومن پرداخت شد ویه مرحله پشت سر گذاشتم واسه قسط بعدی هم یک وخورده ای داشتم ویک وخورده هم وام می‌شد دوباره پنج لازم داشتم اما خوبیش این بود که دوسه ماهی زمان داشتم رفتم برای جواز فرش بافی و گلیم بافی وام درخواست،بدم که گفتن فقط یکی شو میتونی وام برداری منم برای فرش درخواست دادم پنچ نومن هم اونجا وام دادن ولی خیلی سخت بود مراحلش واینجوری بود که قسط دوم هم اوکی شد مونده بود ۱۲میلیون از پول که باید اونارو هم از قبل آماده می‌کردم...این دعفه مامانم و خواهرم برای فرش بافی وام برداشتن شد ۱۰ تومن شش تومن دوباره واریز کردم ۴تومن گذاشتم تو حساب مامانم تا زمانی که موعد واریز برسه حساب کار کنه لاقل دوتومن دیگه،وام بردارم وبلخره ۲۷میلیون جور شد و واریز کردیم خداروشکر ولی پراز قسط بودم ...اون زمان تو تولیدی لباس کار مردونه کار می‌کردم روزی ۳۳تا میدوختم بعد که رفتم زیر قسط روزی ۵۰تا میدوختم...ولی همچنان شوهرم از چیزی خبر نداشت...وبلخره بعداز چند یک سال وخورده ای دوسال گفتن بریم فاز وانتخاب کنیم...ودیگه باید به شوهرم

می‌گفتم...شب بهش گفتم فردا باید بریم پردیس من کار دارم کلی سوال پیچ کرد چه کاری پردیس تو چیکار میتونی داشته باشی خلاصه نگفتم بهش فقط گفتم بیا یه گندی بالا آوردم...صب رفتیم تعاونی عمران پردیس اونجا جلو باجه بهش همه چی وگفتم انگار رفت تو کما حتی پلک نمیزد انگار روح تو بدن نداشت...فکر نمیکردم عکس‌العمل اینجوری نشون بده.‌..نمیدونستم چی داره تو مغزش میگذره...یه دعفه برگشت با بغض گف فقط نگو شوخی می‌کنی...کاش واقعیت باشه این حرفت آخه چطور ممکنه تو چجوری اینکارو کردی تنهاااا؟؟؟خلاصه اونجا فهمید وکلی ذوق کرد و تشکر کرد دستمو بوسید بهم قول داد درست میشه وکمک میکنه بعداز این ...بگذریم قرار بود انتخاب کنیم فاز ۱۱باشه یا فاز ۸،خونه هاب فاز ۱۱برج بود خونه ها ومتراژ ها کوچیک تر ولی فاز ۸ تا تهران ۱۷کیلومتر فاصله داره ونزدیکتره به تهران وخونه ها سه طبقه یا پنج طبقه هست ومتراژ ۱۰۵ متری و۱۲۵ متری..‌.من گفتم فاز ۸ولی شوهرم میگف اگه فاز هشت باشه دوباره باید پنج میلیون واریز کنیم چجوری جور کنیم؟اما من فقط فاز ۸و میخواستم همشو جور کرده بود پنج تومن وهم یه جوری اوکی می‌کردم خلاص انتخاب به خواسته من فاز ۸شد ...ودوتا واحد پیشنهاد دادن که از بین اونا یکی وانتخاب کنیم یکی طبقه ۴که ۱۰۵ متر تو کوچه ای که یکم باریک‌تر بود یکی طبقه،اول ۱۲۵مترکه تراس ۲۰ متری داشت مختص خود،واحد و کوچه پهن که ته کوچه خیلی قشنگ بود ودارن پارک درست میکنن برای همین انتخاب مون واحد طبقه اول ۱۲۵متری تراس دار شدو قرار شد پنج دیگه واریز کنیم که اونم باز وام برداشتم از صندوق خونگی وپرداخت کردم..‌‌‌‌.‌وتمام  الانم تحویل دادن ولی فعلا پول نداریم بریم رسیدگی کنیم به فکر پولم درحال حاضر‌‌‌‌‌‌‌‌.‌‌‌‌..‌

این از داستان خونمون بقیه رو هم میام تایپ میکنم ....

اینم اضافه کنم شوهرم سال ۹۳ترک کرد وپاک شد تا....

می‌گفتم...شب بهش گفتم فردا باید بریم پردیس من کار دارم کلی سوال پیچ کرد چه کاری پردیس تو چیکار میتون ...

ادامه اش رو گفتی منم لایک کن لطفآ🌸

یک حجام هستم و در زمینه طب اسلامی فعالیت میکنم مشغول یادگیری هستم،اگه سوالی دارید بپرسید درحد دانشی که دارم پاسخ میدم.بیماری ازتون دور باشه الهی💚

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز