توی این تاپیک قصد دارم نحوه ژورنال نویسی رو واستون توضیح بدم...🎀
(اول از همه ی بار برای همیشه بیایین تفاوت بین دفترچه خاطرات رو با ژورنال باهم یادبگیریم
.
.
.
دفترچه خاطرات بر اساس تجربه های شما از پیرامونتون هست که رخ داده مینویسی که وایب اون خاطرات رو نگه داری ولیییی ژورنال رو از روی احساساتت و ایده ها و مشغله های ذهنیمون مینویسیم مینویسیم که ببینیم آیا مشغله ذهنیمون این هیولای سیاهی که توی کلمون گیر کرده انقدر بزرگه؟؟؟)
.
.
.
اولین قدمی که باید برداریم این هست که ی دفتر یا اصلا برگه برداریم و شروع کنیم به نوشتن چندتا حس قوی ای که الان ما رو درگیر داره فکری که زیاد درگیرتون کرده نیاز نیست به خودتون سخت بگیرید ممکنه روز اول رو فقط با یک کلمه شروع کنید مثلا بنویسید ^چندش آور بود برام^(فکر کنید ظرف شستید دستکش رو درآوردید ی برنج خیس شده گوشه سینک بوده برداشتینش با دست) یا درمورد اینکه دوستتون هر وقت قراره با شما بیرون بیاد یکساعت دیرتر خودش رو میرسونه درمورد این چه حسی دارید؟ (ناراحت و نا امید و عصبانی حسی هست که من رو توی چنین موقعیتی توصیف میکنه)بعد از مدتی انگار با قلم و برگه دوست میشید و میتونید راحت تر بنویسید قرار نیست کسی ژورنال شما رو بخونه پس صادق باشید با خودتون بعد از تموم شدن نوشتنتون با چشم انداز (vision منظورمه )دیگه ای خودتون رو قضاوت کنید آزادانه بنویسید اگر نیاز بود گریه کنید اگر نیاز بود بدویید اگر نیاز بود با دست های خودتون خودتون رو به اغوش بکشید سپاس گزار باشید و در قسمت هایی از ژورنالتون از اون چیزی که از داشتنش شادمانید سپاسگزاری کنید اگر ی جمله ای واستون ارزشمنده از بزرگی یا الگوی زندگیتون یا هر انسانی هست نقل قولش کنید.
هدفگذاری کنید و سعی کنید هدف گذاری های هاتون رو بلند مدت تنظیم کنید اما هر روز قدمی به سمتش بردارید مثلا اگر دوست دارید زبان جدیدی یادبگیرید به صورت خود اموز شروع کنید و بنویسید به طور مثال من تا آخرین روز هزار و چهارصد و سه به سطح A یک اسپانیولی میرسم با روزی پونزده تا بیست دقیقه با کمک دولینگو(ی اپ خیلی باحال واسه یادگیری زبان)
یا روزی سی هزارتومن کنار میزارم تا سال دیگه که بشه حدود ده میلیون و با این ده میلیون شروع میکنم به رفتن به کلاس پیانو(حداقل شهریه سه ماه اول میشه)
یا بنویسید با چه چیزی حس کردم ادم بهتریم؟مثلا موقعی که به ی ادم رندم که چهره بی حالی داشت لبخند زدم و اونم لبخند زد باعث شد حالم بهتر بشه
یا ببنویسید که من با اون لباس سرخابی اعتماد به نفس ندارم و بدنم رو جمع میکنم توی هم تا کمتر دیده بشم پس نمیپوشم
یا بنویسید که دوست داری چیکار کنی که نیاز به هزینه نداره ولی ی جوری حالت رو خوب میکنه که انگار دوباره حس زنده بودن داری خودم وقتی پاهام رو بدون جوراب لخت بزارم توی گل بارون خورده یا وقتی که من چیزی رو خلق میکنم بهم حس سرزندگی میده
اصلا یکی از کارهایی که من رو خوشحال میکنه همدلی کردن با دوستام و خانوادمه
بعضی موقع ها دوست دارم بشنوم -فقط بشینم ی گوشه اون ها حرف بزنن من بشنوم همین
نوشتن میتونه معجزه کنه توی زندگیتون حداقل میدونید کی هستید چی هستید و میخواهید چه کسی بشوید ...
یکی از بزرگترین ترس های زندگیم این هست که خودم رو نشناسم و وقتم تموم بشه
دوستون دارم
اگر سوالی بود بپرسید خوشحال میشم راهنمایی کنم و اینکه به بزرگی خودتون ببخشید اگر جایی رو گنگ بیان کردم یا علاِِئم نگارشی رو رعایت نکردم...🎀✨ ⭐
