بیاین حدس بزنید
میخوام ببینم چه دلایلی باعث میشن یه مادر از بچه ش نفرت پیدا کنه و اونو رقیب و دشمن خودش بدونه ؟
مثلا داشتن یه زایمان سخت یا زشت بودن بچه قابل قبوله ؟
اون مادر نیست شیطانه
پس از زایمانه؟ یا بچه بزرگ شده؟
پس از زایمان افسردگیه....باید درمان شه خوب میشه
من مثلا خیلی منتظر بچه بودم خیلی دکتر رفتم خیلی حالم بد شد
اما الان دیگه حسی ندارم بهش اگه بچه دار هم شم دیگه ذوقشو ندارم😄نفرت اما نه
تنفر که که اما حرف که گوش نمی‌ده خیلی عصبی میشم
چون مسلما یه مادر بد بچشو نمیخواد پس حرفی که میزنه بخاطر اینه که بچه به مشکل نخوره
دختر دایی بابام چون حس می‌کرد شوهرش بچشونو بیشتر دوست داره از بچش بدش اومده بود خیلی حرص می‌خورد شوهرش که میومد به زور بچه رو می‌خوابوند یا میداد خونه همسایه که خودشون دوتایی باشن هنوزم که بچه اش کلاس اوله حس رقابت باهاش داره نه حس مادری خودشم میگه بعد بچه دیگه رابطمون مثل قبل عاشقانه نیست و حسرت میخوره کاش بچه نمی اورد
این بچه اینقده حرف گوش کن بوده درسش عالی
میگه حتی تا بزرگ شدم مریض هم به ندرت میشدم
توی کارای خونه و درس مشق بچه های کوچیکتر کلی کمک حال بوده
ولی نفرت مسخره کردن بی محلی زور گفتن تمام کارای خونه + توقع عالی بودن توی درس اجازه بیرون رفتن نداشتن و .....در حدی که طبیعی نباشه رو تجربه کرده
زایمان سخت که باعث نمیشه
من هم زایمان خیلی خیلی سختی داشتم
هیچ مادری نفرت پیدا نمیکنه اگه اینطور میگه شاید مشکل عصبی داره یا افسردگی
شبیه عمش باشه یا دختر باشه از نظرم اون مادر دلسنگ شکنجش میده
میشه مگه همچین چیزی🤕
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 ثانیه پیش
2 ثانیه پیش
2 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
