عید خوبی نبود برام همش سرتخت مث یه مریض افتادم.همش کینه و بحث تاوان یه ازدواج اشتباه.منو شوهرم همش از هم سرد میشیم. خانواده هامون رو دست کینه دادیم. آنهایی تنها موندیم دو تا دختر داریم از این زندگی بیزار شدیم. نه میتونیم ادامه بدیم نه میتونیم جدا شیم بخاطر بچه ها
دقیقا منم مث تو ام این عید کوفتم شد زفتم خونه مادرشوهرم ب خودمو بچه هام کلا یه کاسه آجیل آورد اونم کلا بچه هام خوردن منم فقط نگاه کردم بهشون.....دیگ جایی نرفتم جواب کسیم ندادم ک بخان بیان