خاتم ها من 27 سالمه رلم 38 سالشه،شش ماه با همیم تقریبا رلم اوایل خوب بود مدام زنگ پیام البته فقط برای ماه اول از ماه اول به بعد سرد شد که وقتی پرسیدم گفت گرفتارم کم کم فهمیدم دو نفر سرش کلاه گذاشتن یعنی رفیقش بودن پولشو برداشتن و فرار کردن این موند و چک و بدهی و دوتا خونه نیمه کاره در حال ساخت مجبور شد ماشینشو بفروشه یکی از خونه هارو فروخت کلی طلا داشت که داره کم کم میفروشه حتی تا چند ماه بخاطر اینکه چکش برگشت خورد کارتاش مسدود بود دیدم کارت برادرش دستشه،الانم یه کار جدید شروع کرده و کلی استرس داره به قول خودش و خیلی کم جواب پیام و تماسام میده مثلا الان پنج روزه زنگ نزده،دو روزش خونه مادربزرگش بوده یه روزش بردش مرکز شهر دکتر دیروز مهمون داشتن امروز هم خدا میدونه،منم دوسش دارم تا الان هم هیچی ازش نخواستم تولد و ولنتاین هم دو تا پیرهن در حد دویست تومن برام گرفت البته من هنوز کادوشو ندادم میریم بیرون تا خودم نگم خوراکی نمیگیره ولی بگم چیزی میخام دریغ نمیکنه اما تا الان رستوران و کافه نرفتیم ولی دیدنم میاد با گل تقریبا ماهی ی بار همو میبینیم میدونم هم اهل پیچوندن و خیانت نیس ولی اعصابم داغون که بی توجهی میکنه ،بنظرتون من چیکار کنم تجربه اولم هم هست