دوستان این داستان مختصر سال‌های اخیر زندگی منه.
تاپیکهای قبلی جزئیات بیشتری دارن. ولی سعی کردم تصویر تقریبا جامعی ترسیم کنم براتون که قضاوت منصفانه و دقیقتری ازتون بگیرم.
میخوام بدونم آدمای دیگه چطور به این اعمال من نگاه میکنن
داستانه؟تآتره؟اگه واقعیه بله زنه شوهر دار و برعکس تا وقتی طلاق نگرفتن نباس برن تو رابطه
اگر بدون غرض نوشتین و مسائل دقیقا به همین طوری که اتفاق افتاده بیان شد من میگم نه خیانت نیست
اولا از ادبیاتتون خوشم نیومد ولی این توضیح رو میدم که شاید عجولانه قضاوت کرده باشب
الکس جزئیات رو از همون اول میدونست. و الانم در جریانه.
همسر قانونی فعلی بنده ما دو زن و شوهر نمیدونست، رفت که بخار شه، گفت میتونی دیت کنی، دو سال و نیمه جدا زندگی میکنیم، در این کشور separated هستیم.
بله الکس فوقالعاده با شعوره و فقط نگران منه.
من خودم نمیتونستم مثل اون باشم.
اگه میتونستم کلا ارتباط رو قطع میکردم ولی پرونده باز داریم و اون هم بیماره و تنها، نمیخوام بی‌کس بی‌کس باشه تو غربت. الکس هم با من همراهه که اگه کمکی بود کمکش کنم
بله، درسته که من دلم تایید میخواد، ولی نمیخوام خودم رو گول بزنم و طوری واقعیت رو تحریف کنم که دیگران حق رو بمن بدن.
امکان نداره که واقعیت رو بشه بدون بایاس تفسیر کرد و حتما نظرات همسر هم باید شنیده بشه. ولی این آبجکتیو ترین حالتی که میتونستم ماجرا رو تعریف کنم.
حالا میتونم ازتون بپرسم چرا خیانت نیست؟
بشین به الکس بگو نزار ازت ناراحت بشه مردا بروز نمیدن تو باید بهش بگی دیگه هیچ حسی به شوهر سابقت نداری بهش بگو اگه ناراضی دیگه کمکش نمیکنیم یا بگو الکس تو خودت برو کمکش اینطوری خیالش راحت میشه چیزی بینتون نیست
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
2 ثانیه پیش
4 ثانیه پیش
5 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
