2777
2789
 نه بابا اینجوری نیستن ولی الان رابطه من باهاشون سرده خیلی کم میرم شاید ماهی یه بار

ببین عزیزم همه تهش همینطورین 

همه ها! 

ولی امکان داره برای شما چون اولش بوده یا مثلا مدتش کم بوده خودشونو نگه داشته باشن یا رعایت کرده باشن و ... 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بستگی ب ادمش داره دیگ  میبینی ی خونواده خیلی دخالت میکنن یا تیکه کنایه میندازن  اعصابتوخ ...

اره واقعا ادما باهم فرق دارن ولی برا من بعد مستقل شدنم تیکه پردنیا شروع شد انگار نارلحت بودن من رفتم مستقلی

ده و نیم بیدارمیشدی..اونا بهت متلک نمینداختن یعنی خوب بودن..فک کن ما خونه مون جدابود،ازخونه ی مادرشوهرم اینا چندخیابون بالاتر بودیم..صبح زود نیومد زنگ خونه ی مارو میزد،خونمونو میگشت،داخل یخچالو نگاه میکرد اگه مامانم غذا بهم داده بود مینداخت سطل آشغال،یه مقدار منو نصیحت میکرد..میگفت تو دیگه شاغلی حق نداری صبح دیربیدارشی..منم مثل ماست نگاهش میکردم😐😷خاک توسرم،چرا همون موقع دهنشو پاره نکردم،که الان عصبی نشم!!

مادر شوهری که خودش رو مالک تمام عیار پسرش میدونست و یه پسر وابسته که باید به مادرش توضیح میداد که کی خوابیده و کی غذا خورده و من که اصلا دوست نداشتم و دلم حریم شخصی میخواست وهمسرم فکر میکرد کاری که می‌کنه اسمش احترامه  

احتمالا هم ادم برون‌گرایی هستی و هم تحملت بالا هست  آدم درون‌گرا نمیتونه اینارو تحمل کنه

نه اتفاقا درون گرام تحمل میکردم چون شوهرم فرزند کوچیک بود نمیخواستن از پیششون برم ولی الان که رفتم  مستقلی شاهد تیکه پرونیاسونم

۸ماه هنوزاولش بوده وشیرین بودی براشون😅 گذشته ازشوخی به اخلاق مادرشوهروخواهرشوهرم خیلی بستگی داره ک ...

نه بابا میخواستم منو نگه دادن پیش خودشون چون شوهرم بچه کوچیکه ولی من نموندم

خوش به حالتون ۸ماه چیزی نبوده که من ۱۳ ساله  دارم زندگی میکنم به خدا بریدم دیگه مجبورم چون نه خونه خریدیم تو این چن سال نه پس انداز داریم باور کنید ثانیه به ثانیه اذیت میشمو شدم واقعن فقط به خاطر بچه هام موندم وگرنه شوهرم نمیتونه خونه بخره میخاستم ازش طلاق بگیرم امابچه ها مو نمیتونم ول کنم یا نمیده ببرمشون حتی بیشتر وقتها مادرشوهرم قهره باهامون نمیاد خونمون منم نمیرم اما قهرش یا آشتی بودنش هرکدوم یه جور برام دردسره خلاصه که عذاب میکشم افسردگی گرفتم متنفرم ازشون شوهرم تک پسره اصلنم وابسته نیس از لحاظ عاطفی چون اینم قهرمیکنه باهاشون و بازم من جور دیگه ناراحت میشم کلن زندگیم خیلی با دیگران فرق داره اصلن نمیتونم خوشحال باشم همیشه تو دلم غصه میخورم که چرا نتونستم برم حداقل انقد خودم اذیت نمیشدم یا کمتر بود .برام دعا کنید خییلی تنهام 

بعضی مادرشوهرا حسودن هرچقدم بخوای باهاشون خوب تا کنی نمیشه من ارزوم بود که بخوام مثل شما باشم ولی بع ...

الان خواهر. مادرشوهرم این طوریه اون ۸ ماه خوب بود الان اول شوهر منو میدونه بعد شوهر خودشو منم یه غریبه 😔

خونواده شوهرت خوب بودن من ۶ماه بودم میومدن حیاطمو میشستم و بلند بلند چرت و پرت میگفتن ک چرا حیاطو ن ...

من تو اون ۸ ماه یه بار حیاطو جارو کردم پدرم دراومد همیشه دیر بیدار میشدم که نرم حیاط مستقیم میرفتم صبحونه شماهم دیر بیدارشو که کارارو خودشون انجام بدن خیلی نرو سمت کار

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز