بعضی مادرشوهرا حسودن هرچقدم بخوای باهاشون خوب تا کنی نمیشه من ارزوم بود که بخوام مثل شما باشم ولی بعضیا درک و شعور مادر شوهر بودن ندارن پسرشونو شوهر دوم خودشون میدونن و عروس رو مثل هوو
خونواده شوهرت خوب بودن
من ۶ماه بودم میومدن حیاطمو میشستم و بلند بلند چرت و پرت میگفتن ک چرا حیاطو نشستی، یکی نبود بگه شما چکار ب حیاط دارید خونه جنوبی ک اصلا تو حیاط نمیرفتن
عروس خواهر شوهر منم عین تو میاد میخوره و میره اونا دوتا بچن راحت
هم خودت خوب بودی ک هی نمیگفتی استقلال ندارم هم اونا خوب بودن ک شام و نهار در خدمتت بودن
دقیقا همینطوره
من شرایطی مشابه استارتر دارم و خیلی خونواده خوبین و احترام میذارن و ناهار و شامم رو درست میکنه و همه میگن خوش به حالت و خوشی زده زیر دلت و ... درحالیکه دلم میخواد با شوهرم تنها و مستقل باشیم. کلا زیاد تو جمع نمیتونم باشم، دوست دارم خودم برای شوهرم غذا بپزم
خودت میگی هشت ماه عزیزم یه جورایی مهمونشون بودی اگه 16سال و 20سال بودی اونجا میدیدی چه بلایی دور از جون سرت نیاوردن خدا نصیب نکنه من 16ساله طبقه بالای مادر شوهرم هستم بدترین و تلخ ترین روزها رو گذروندم و الآنم قرص آرم بخش و قرص اعصاب میخورم
شما اجتماعی بودی
و اینکه مادرشوهرت اینا ازاین موج مثبتا هستن که دوست داشتی پیششون باشی و بهت خوش میگذشته
و اینکه تا ۱۰ و نیم اجازه داشتی بخابی
از من سرشار از موج منفی اخلاقیات کاملا متفاوت
و اونا کاملا تحمیل گر
از نظر اونا زن باید ۶ بیدار بشه مثه خرررررررر تمیز کاری کنه غذاش ۸ پخته باشه
من اختیار نداشتم یه ساعت دیر تر بیدار بشم اینقدر به رو میوردن که ...
حالم ازشون بهم میخوره
باید گفت خوش ب حالت.....
من ک کلی درب دری کشیدم.....😔
همه که ذات خوب ندارن
معلومه یه ادم خیلی برون گرا و عاشق جمعی
من تاپیکتو‌خوندم نفسم گرفت از بس بدم میاد از محیط جمع 😂
معلومه خیلی خانواده خوبی هستن قدرشون رو بدون، وگر نه میگفت مگه من خدمتکارم هی بپزم عروس بیاد بخوره بخوابه ،در حالی که چه قدر درکش بالاس گقته بزار نو عروسه بهش خوش بگذره
