خیلی ساله آشناییم اما تاحالا مستقیما هم صحبت نشدیم بخاطر همین خودم خیلی کم احتمال میدم باشه اما خب یجوری نمیدونم رفتاراش چرا اینجوریه
یه سال ازم بزرگتره خیلی پسره آرومیه البته ازون ظاهریاش اولیش که یادم میاد چهارشنبه سوری بود یواشکی داشت دیدم میزد بعدش تا یه مدت چیزی ازش ندیدم جز اینکه منو میدید هول میشد خودشو میزد به ندیدن گذشتو یبار با مادرش خیلی تصادفی هم مسیر شدیم اینم در خونشون وایساده بود و خیلی بد با هم چشم تو چشم شدیم انقدر بد که مادرش سریع برگشت منو با تعجب نگاه کرد دیگه کلا هم دیگرو میدیدیم با هم چش تو چش میشدیم ناخداگاه تا اینکه گفتم بیخیال این اگه منظوری داشته باشه جلو میاد این وسط آبروی من میره و ازون به بعد اخم میکردم یا اصلا نگاش نمیکردم یکی دو بارم همین طوری پیش رفت ولی اون همیشه خیره نگام میکرد طوری که اطرافیان میفهمیدن مثلا یبارم من کلا سرم پایین بود و فقط صدای مامانمو میشنیدم که میگف نگاه فلان فلان شدرو مارو دید داره موهاشو درست میکنه بعدم که از کنارمون رد شد گفت نگاه فلان شدرو برگشته داره نگا میکنه (فلان شده فهشه سانسور کردم 😂) یکی دوبارم چش تو چش شدیم لبخند زده اما سرشو انداخته پایین که مثلا من نفهمم دیگه من محلش نمیزاشتم تا اینکه دوباره دیدمش چند ماه پیش و کلا منو انگار که ندید و یجورایی نادیدم گرفت💔
دیگه ببخشید طولانی شد تحلیل و قضاوتو به شما میسپارم