بچه ها حدود یکساله عقدم ولی تحت تاثیر این سایت و اینترنت و این چیزا همش فک میکنم خیلی سرترم از شوهرم و خانوادش و حقم زندگی خیلی بهتریه شرایط رو کامل میگم خودتون قضاوت کنین
حدود یکساله با شوهرم عقد کردم چرا؟ چون بشدت پسر با ایمان و با اخلاقی بود پسری که تا حالا با دختری نبوده و به نامحرم نگاه نمیکنه نمیدونم مهمه یا نه چون تو این سایت انگار این چیزا اصلا مهم نیست بگذریم یکسال گذشته و واقعا متوجه شدم ادم خوب و باشعور و فهمیده ایه و با اخلاق و بشدت عاشقمه فک میکنم بخاطر همون ایمانش باشه و اینکه چشم پاکه یکی از دلایلی ک دلم نمیاد جدا بشیم اینه ک کارمای دل شکسته ش نیاد سراغم هنوز دانشجوعه ولی واقعا رشته ش آینده داره نمیگم چی ولی یکی از بهترین رشته هاس البته منم همین رشته رو میخونم خلاصه با اینکه دانشجوعه و درسشم واقعا سنگینه تاحالا نشده چیزی بخوام ن بیاره و کاری بخوام بکنه نکرده باشه و واقعا فرد با ادب و صبوریه و همینطور واقعا خوش قیافس و خوش تیپ میشه گفت و اینکه برا من دست و دلبازه و ادمیه که کلا زیرو روش یکیه و غرور بالا نداره
خودم رو هم میگم بعدش مشکلاتمونو ک قضاوت کنین
خودم ۲سال کوچکترم ازش سال ۳ همون رشته و نگین چرا عقد کردی و اینا چون واقعا از جهت ازدواج هیچ فشار و کوچکترین مسئولیتی نذاشته برام و واقعنم کمکم کرده دو شهر متفاوتیم هم خونمون هم محل تحصیلمون که حدود ۱ساعت نیم کمتر فاصله داره و از چهارشنبه اخر هفته کامل باهمیم تا شنبه
خودمو میگم خودم از لحاظ ظاهری خوب نیستم زیاد ولی با ارایش خوب میشم و همینجور ادم مرتبی نیستم و شلختم بطوری که شاید موهامو شونه نکنم چند روز یا حموم کم برم اخلاقمم واقعا تعریفی نداره عصبی زود جوش فاطی کنم توهین کنم به خودش به خونوتدش تحقیر کنم پر حرف پرتوقع بد بین وسواس فکری و این چیزا ک البته شاید بخاطر درسم باشه ولی خب بقیه همکلاسیام به این شدت نیستن و حس میکنم دیگه لعضیاشون از من خوششون نمیاد اصلا و ار دست من آسی و خسته ن نگرفته اینم بگم موهامم ۵سالیه میکنم و حجمش خیلی کم شده و خودم مشکوکم ک بیش فعالی داشته باشم البته نمیدونم این اخلاقام بخاطر افسردگی و فشار درسی و استرسه یا بخاطر اونه
راجب خونواده بگم مشکل اصلی اینه من تو خانواده ای بدنیا اومدم مرفه و لوس بزرگ شدم خونواده اونم همینجور میشه گفت مرفه هستن و واقعا ادمای خوبین ولی خب ساده از ما زندگی میکنن اهل بریزو بپاش و سفر فلان و اینا نیستن البته ماهم واقعا بریزو بپاش نمیکنیم ولی اونا ساده زندگی میکنن نمیدونم شاید جون مامانش یکمقدار توان نداره بخاطر پاش و پدرش حس میکنم خسیسه و من واقعا اینو بارها و بارها زدم تو سرش و تحقیرش کردم خودشو خونوادشو چرا وسایلتونو خونتونو عوض نمیکنین و اینا ولی خب تا الان خونوادش مخصوصا واقعااا تحمل کردن رقتارا و بی احترامیای منو ولی خب من به خودشم گفتم گقتم اگه خونوادت این نبودن شاید من مشکلی نداشتم و این رفتارارو نداشتم
مشکل اصلی من اینه راستش پدرم شغلش پولسازه و پرستیژ بالا یجورایی ازاده درنتیجه ملک و اینا واقعا زیاد داره و لوکسم هستن پدر اون تحصیلاتش خیلی بالاس و جایگاه بالایی هم داره ولی خب درامد کار دولتی اونقدرا بالا نیست به اندازه ازاد ایشون البته من خیلی ازش بدمممم میاد حس میکنم فرهنگش پایینه و به خودشم گقتم خلاصه ایشون هم ملک زیاد دارن ولی خب لوکس نیس ولی خب به اندازه پدرم اصلا پولدار نیستن میشه گفت حدود دو سوم یا ۶۰ ۷۰درصد خونواده ما بشه سطح مالیشون ولی خب شوهرم گقته خونه ای ک میخوای معقوله ومیتونیم بگیریم برات و واقعا حرف و قول الکی ک نتونه نمیگه واضح میگه و خودمم ادامه تحصیل میدم زیاد کار میکنم زندگی خوبی برات میسازم و خیلی اصرار میکنه همین الانم تا درسم تموم شه من نمیتونم جدا از تو بیا دانشگاه ما و شهر ما ولی من نمیرم میگم تموم شد درست همون شهر خودمون اابته خونوادشم قراره بیان این شهر زندگی کنن
حس میکنم خونواده شوهرم فرهنگشون پایینتره و من حیف شدم و من سرتر یودم واقعا و باید با یه مرد ۱۰ سال بزرگتر مستقل با درامد بالا مثل دخترای نی نی سایتی ازدواج میکردم ولی شوهرم میگه تلاشمو برات میکنم برا همین تو جمعای خونوادگی نمیرم یا محل خونوادش نمیدم جلو بقیه و کلا اونارو پایینتر میبینم اینم بگم تو خونه مامانم اکثر کارامو میکنه و من خیلی بداخلاق و پرخاشگرم
شما تصمیم بگیرین طلاق بگیرم با فرد و خونواده لوکس تر ازدواج کنم یا صبر کنم ببینم زندگی خوبی برام میسازه یا نه
خواهشا بگین من مثل دخترای دیگه حقم این نبود ک اونا خونه مدرشون هیچی نداشتن ولی با یه نفر با وضع مالی خفن ازدواج میکنن بعد من با همچین ادما و وضعی ازدواج کردم؟
جدا بشم زندگی بهتری دارم؟