منم دارم دست و پا میزنم واسه زندگی مشکلات خودمو دارم ولی دلیلی نمیبینم که وقتی میرم پیش مامانم یا هرجا بغ کنم و افسرده حال باشم ولی دقیقا همین روحیه رو نمیتونن تحمل کنن
امروز دخترم خوشحال بود ازینکه باید بره مدرسه میگفت منم با ذوقش همراهی میکردم
یهو برگشته میگه انقدر خوشحال نباش بدبخت میشی دیگه استراحت و اعصاب و روان تعطیل با یه لحنی که بیزاری ازش میبارید چته خب؟
یا مثلا بعد از چندوقت رفتم سینما یا مهمونی ازونجا که برمیگردم مامانم یجوری برخورد میکنه عذاب وجدان میگیرم میگم چرا رفتم اصلا همه عمر همینجور بوده الان هرجا میرم بهم خوش میگذره عذاب وجدان دارم حالم بده
و در نهایت از خودم بدم میاد که اینقدر تراوشات ذهنی و اشغال مردم انقدر روم تاثیر میزاره