زندگیم شده فقط فکر به کسایی که اذیتم کردن و بهم تهمت و طعنه زدن اذیت یعنی کل مردمو بهم بدبین کردن یه چیزی بگین اروم شم همش به انتقام فک میکنم حس میکنم زندگی ندارم چون اینا پشتم حرف انداختن و سرشکستم کردن خیلی هروقت میرم بیرون حس میکنم همه به چشم آدم بدنگام میکنن یابی مصرف.دوسدارم بمیرن دوتا ازنزدیک ترین افراد فامیل
ببین منم همینجوری بودم دقیقن از وقتی هم که بیشتر شد پشتِ قلبم درد میگرفت و گز گز میکرد یه بار رفتم ...
من بخاطرشون موهام ریخت باورتون نمیشه بگم کیا چ کارایی درحقم با بهتره بگم حق خانوادم کردن حتی توکلیداسرارم قفله ولی درحد حرف نبوده فقط تاثیرشو توزندگیم گذاشتن
من کاملا برعکسم حالم از خودم بدمیشه نمیتونم ازکسی کینه بگیرم خصوصا شوهرم سریع میبخشم حرف میزنم و باز ...
منم ابنجوری بودم ولی پای آبرو بیاد وسط فرق داره اصلا اون شخص انقد حرف درمیاره انقد ازهرچیزی براخودش میشینه کتاب داستان درست میکنه و آب وتاب که بقیه هم باور میکنن آدمای هفت خط موزی البته خدا داره کم کم ازشون تقاص میگیره
منم سالها همین مشکل رو داشتم هی مینشستم حرفای مردم رو باخودم مرور میکردم زندگیم شده بود جهنم یه آدم افسرده مریض گوشه خونه خیلی وضع بدی داشتم تا اینکه ازخدا خاستم کمکم کنه یهو انگار چشمام باز شد همه اون آدما واون حرفا برام بی ارزش شد همه چیزم شد خدا وبس تا به الان
منم سالها همین مشکل رو داشتم هی مینشستم حرفای مردم رو باخودم مرور میکردم زندگیم شده بود جهنم یه آدم ...
بخدا حتی یه تو به کسی نمیگم چون به خدا و کارما اعتقاد دارم ولی اینا راس راس میچرخن و زر میزنن.تازه من یه نفرگفت کاش نمیگفت برام گفت میدونی فلانی و فلانی هرجامیشینن ازتوبدمیگن دقیقا نزدیکترین افرادبهم دلم خیلی شکست چق بیشرفن وپست.
منم نمیخوام ببخشم ولی وقتی باادما قهرم یا ازشون کینه دارم بخدا نمیدونم چرا حس سنگینی احساس میکنم که از فعالیتهای عادی زندگی باز میمونم تا میبخشمسون انگار سبک میشم براهمین اصلا نمی تونم مدت طولانی دشمن بمونم