چراا من بهش حق میدم
ولی نه دراین حد که تو روی طرف مقابلمم نگا نکنم و اون هی تلاش کنه و من هیچیییی نبینمش...
اونم حرف شمارو میزنه میگه کلا ولم کن خودم خوب میشم ولی من خسته شدم..همه بیرون درحال بگو بخنذ آقا اخم وتخم...یک کلمه حرف نمیزنه..تازه پیگیرشم که میشم حرفایی میزنه که تا عمق وجوذم میسوزه عاشق دخترمونه ولی هی میگه از مسئولیت فراریم خب چیکار کنم الان من
منم مثل شوهرت مریض و وسواسی ام
خیلی رو بچه حساسم و داغووووووون
از کی اینجوری شده؟! چه مدته؟ یا از کی شدیدتر سده؟
عزیزم اصلا درد ودل نمیکنه که من بخوام دلداری بدم که...
بی مخلی و اخم تخم میکنه من هی پیگیز میشم بعد کلی پیگیرشذن میگه آره فلانی خودکشی کرده و دعوای فلان سالمونم یادم افتاده... بعد باز بی محلی بعد من دیگه میگم بسه خب چقد میخوای طول یذی یهو میگه پشیمونم از بچه و ازذواج از مسئولیت فراریم...کاش یمیرم و راحت شم..بااینکه هییییچ مشکل خاصی نداریم ماتو زنذگیمون
لابد پریود میشه هرماه
با تو چطوره؟ بطور کلی بهت توجه و محبت داره؟ رابطه جن.سیتون خوبه؟
اگر اینا خوب باشه اونم دیگه یه مدل اخلاقه همه که کامل نیستن ولی کلا در اینجور مواقع انقدر به پروپاش نپیچ بزار با خودش خلوت داشته باشه همه گاهی اینجوری میشن. انقدر هی سعی نکن حالشو عوض کنی بزار خودش خوب بشه و بیاد سمتت
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
54 ثانیه پیش
58 ثانیه پیش
59 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
