زندگيم از هم پاشيد براي بار دوم دارم طلاق و تجربه ميكنم يك بارم قبلاً توي عقد
امان از شوهري كه نخواست بخاطر زندگيش ذره اي تغيير كنه
چرا انقدر بدبختم من
دلم پر از درده خانوما پر از گريه ام دلم ميخواست ميرفتم يه بيابوني جايي تا دلم ميخواست جيغ ميزدم و گريه ميكردم از شدت غم كاش يكي كه عجلش رسيده و تنها نيست توي اين دنيا بمونه و من به جاش بميرم واقعاً خسته ام از زندگي از نفس كشيدن از درد كشيدم روحم درد ميكنه