از وقتی وارد دی ماه شدیم استرس دارم یهو دلم تنگ میشه واسه شوهرم بعد یهو فکرای بد راجبش به ذهنم میاد بعد شروع میکنم بااون به بحث کردن بعد استرس میگیرم راجب کارام و زندگیم تو شرایط خیلیییییییییییی بدی گیر افتادم فقط دعا میکنم هیچکس این چیزایی که من کشیدمو نکشه من الان نباید اینهمه حرص و غصه همه طرف رو بکشم دلم میخواد واقعا خودمو بکشم تموم بشه همه شون از دستم راحت بشن خسته شدم هم غصه میخورم هم استرس دارم شدیدااااااااا خدایا مشکلاتمو حل کن خدایا تنهام نذار واقعا تنها شدم
وای اتفاقا منم اینطوری بودم همش الکی الکی راجب شوهرم فکر بد میکردم طفلی یجور شده بود دیگع از دست من خودشو میزد بعد دلم براش میسوخت دیگه حالم از اخلاقم بهم میخورد خداروشکر الان بهتر شدم یک کتاب بود خودندم اب بالا اتیش بود
نه الکی نیست من همیشه استرس داشتم و دارم اما الان واقعاا تو شرایط بدی ام هیچکس نمیفهمه من دردم چیه نمیتونم بگممم الانم از اینکه نمیشه گفت فقط اومدم تو سایت دعا کنین کارام حل بشه
وای اتفاقا منم اینطوری بودم همش الکی الکی راجب شوهرم فکر بد میکردم طفلی یجور شده بود دیگع از دست من ...
چه کتابی بگو منم بگیررم بخونم اصلا از دست این فکرایی که راجب شوهرم میکنم ارامش ندارم البته هنوز اعتماد صد درصدی درمورد شوهرم ندارم همش حس هایی که دارم راجبش بده اما خب یجورایی وابسته شدم بهش دوسش دارم اما اون اخلاقش خیلی باهام فرق کرده اذیتمم میکنه اما خب من از همه جهت حالم بده فقط دوست دارم خودم رو یبار بکشم از دست تمشون نجات پیداکنم مگه چه گناهی کردممممممممم گیر افتادم از دست همشون
منم یکماه پیش اینطوری شدم در حدی که دلم میخاست خودمواز بلندی پرت کنم پایین،…قرص اعصاب خوردم الان دی ...
اخ دقیقا ولی خب یکم از اون حالت میترسم اما من هنوز به اون مرحله نرسیدم هنوزم یه ته امیدی دارم من تو این دنیا فقط خودمو با شوهرمو میخوام یجورایی اصلا انگار خل شدم همش بهم میپریم درحالی که هیچ کدوم نمیخوایم اینجوری بشه