سلام خانما
من ۴ساله ازدواج کردم شب عروسیمون بین من و مادرم و مادرشوهرم بحث شدیدی شد ک من خانوادم پیش، فامیلمون کوچیک شدیم اینم بگم فحش و این چیزا نبود بحث سر ب جا نیاوردن رسمی بود ک اصلا وجود نداشت😒از خودشون در آوردن...بگذریم
من اون موقع خیلی خام بودم و فقط گریه کردم و بعد عروسی هم رفت و امد و باهاشون قطع نکردم و جواب توهیناشونو ندادم ...ت این چهار سال هفته ای نبود ک ب خریت خودم ک چرا ت دهنشون نزدم فک نکنم و ت ذهنم هزار بار باهاشون میجنگم و هنور آروم نمیشم و گاها با همسرم بخاطر گذشته بحثمون میشه . از اون موقع دیگ خانوادش بی احترام ندیدم و مشکلی نداشتیم باهام اما من هنوز باهاشون ارتباط دارم اذیتم راحت نیستم انگار از مادرشوهرم متنفرم نمیدونم چیکار کنم ک فراموشم بشه بیشتر ناراحتم بخاطر اینکه اون سال تو دهنی محکمی بهش نزدم لطفا بگید چیکار کنم با این حالم هی ازشون ت جمع دوری میکنم و انگار کوروت داره پیش میاد