2777
2789
عنوان

زن همسایه...

907 بازدید | 36 پست

ما بعد بووووقی یه خونه گرفتیم. با بدبختی و هزار قسط شروع کردیم به بازسازی. چقد من این مدت حسرت خوردم زودتر برم داخلش. هر روز با امید طی شد. چقد عکس و طرح و نقشه کشیدم. خدا لعنتشون کنه. یه زن همسایه است، خیلی سعی کرد صمیمی بشه. هر دفعه ما رو میدید خودشو پرت میکرد دم خونه. به قول شوهرم میگفت یه بار نشد ما بیایم اینجا کار کنیم، این زنه تو پارکینگ نباشه. حالا این زن کاری کرد بین من و شوهرم که یک هفته است قهریم. شوهرم هم میگه نمیریم این خونه فعلا. لج کرده. من چقدر غصه خوردم. خدا لعنتش کنه. بحث خیانت نیست. نمیگم زنه دنبال رابطه است یا شوهرم دنبال زنه است. ولی بخونید ببینید حق با من نبود که سر این موضوع بحث کنم؟ 

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

قضیه این شد که این خانم خیلی صمیمی طور رفتار کرد. هر دفعه می اومذ تعریف و تمجید از روند بازسازی. منم اوکی بودم. سلام و احوال پرسی و احترام کردم. گذشت تا صمیمی تر شد. هی شروع کرد از شوهرم تعریف کردن. میگفت چقدر آقاست. چقد فعاله. یهو میدیدی یه ربع از شوهر من تعریف میکرد. منم با لبخند و احترام گوش میکردم. دریغ از اینکه یه بار بگه تو هم زن خوبی هستی

باز من هیچی نگفتم. شروع کرد غذا درست کردن. هر بار می‌رفتیم مثلا کارگری کسی بود، یهو در میزد غذا می آورد. چند بار اول تشکر کردیم، گفتیم لطفاً زحمت نکشید. ما خودمون همه چی آماده کردیم. میگفت نه من هنری ندارم، سواد هم ندارم. هنرم آشپزیه. دلم میخواد این جوری محبت کنم. منم حساس نیستم کلا. محل ندادم. شکایتی هم نکردم. همیشه ازش تشکر میکردم. 

آقا اصلا من کل این مدت بازسازی شاید ده بار زنه رو دیدم. همیشه هم سلام و احوال پرسی. همین. ولی اون زنه بیشتر شوهرم رو میدید. این وسطا هم اگرررر منو میدید تعریف از شوهرم. کارهاش رو هم می‌نداخت سر شوهرم. مثل تعمیر تلفن. یا مثلا کمدهای قدیمی خونه رو از ما گرفت.

خلاصه یه چند باری دیدم شوهرم تو حرفاش گفت خانم فلانی رو دیدم گفته خانمت از من خوشش نمیاد ولی من شما رو دوست دارم. من چند بار ملایم گفتم خب چرا؟ مگه جز سلام و احترام کاری کردم؟ اصلا مگه باید بیشتر صمیمی بشم؟ من دوست ندارم. همین قدر خوبه. و پشت سر من حرف نزنید

تا اینکه هفته پیش دو بار پیش اومد که شوهرم از اون خونه اومد و گفت خانم فلانی گفته حالا خانمت ناراحت نشه من غذا پختم؟ زن ها از من خوششون نمیاد. خانم شما هم می‌دونم از من خوشش نمیاد. 

شوهرم به من گفت مگه باهاش چه رفتاری داری؟

گفتم والا جز سلام و احترام که جلوی خودت بوده چی باشه اخه؟ داره زیرآب منو جلوت میزنه.

اونم میگفت چه ربطی داره. این زن ۴۵ سالشه. کاری به من نداره. گفتم خب بله، ولی مشخصه دنبال شره

دفعه آخر که هفته پیش بود شوهرم اومذ گفت خانم خره همین حرف رو زد. منم بهش گفتم به دل نگیرید شما. خانم من سرده. با منم سرد رفتار میکنه !!!!!!!! وقت ارتباط با کسی رو نداره.

آقا منو میگی قاتی کردم. عصبی شدم. گفتم شما دو تا بیخود کردید پشت من حرف زدید. تو بیخود کردی بهش گفتی من با تو سرد هستم. من سردم با تو ؟ که بهش مجوز بدی بیشتر گرم بگیره؟ دلش برات بسوزه.

حالا سر اینکه من گفتم تو بیخود کردی، بحث بالا گرفت. 

اونم حرف و دلخوری منو نمی فهمید.

میگفت اینو گفتم زنه از ما بکشه بیرون.

منم میگفتم چرا باید از من دیو بسازی ؟ اونم وقتی اون همیشه فقط از اخلاق تو تعریف میکنه؟ من بد باشم تو خوب؟

خلاصه دعوا شد و قهر کردیم.

این وسط هم قرار بود بریم مبل بگیریم برا خونه جدید. گفت نمیریم. خونه رو هم میدم اجاره😢. منم لج کردم گفتم به درک. 

ولی من دلم خونه خودمو میخواد. برا یه زن اشغال.

خدایی من اشتباه کردم شاکی شدم که چرا پشت سر من بد گفتی؟ اون میگه این طور گفتم که بی خیال ما بشه.

منم میگم خب خودت باهاش سردتر رفتار می کردی. چرا باید گرم میگرفتی که بیشتر بیاد تو زندگی ما

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز