صبح حالش بد بود خیلی گریه کرد حوصله نداشت بغلش کردم آروم شد هی می گفت مامان من لاک زدم مدیر دعوام می کنه گفتم باهاش حرف می زنم اینبار ببخشه عصر پاکشون کنیم رفتم بهشون گفتم سریع رفت تو کلاس دست بچه رو کشوند و شروع کرد به غر زدن کاری کرد تا بچم گریه کرد
خیلی دلم شکست آخه بچه 6ساله چرا اینقدر سرکوب می کنی لعنتی خودمون که همش در حال سرکوب شدن بودیم تو مدارس حالا نوبت بچه هامون اینجوری بچه از درس و همه چیز زده می شه
کی باید این زنجیره قطع بشه یکمی اخلاقشون بهتر کنن یکمی با دنیای جدید خودشونو وقف بدن من نمیگم بی قانونی اما این طرز هم درست نیست
تازه من گذاشتم خصوصی مثلا
حالم اونقد گرفته کلی کار داشتم جون ندارم یکیش انجام بدم بغض و اشکای بچم جلوی چشمم😭😭😭