هفته پیش تولد یکی از دوستان بودیم که یکی از خانوما که زن خیلی خوبی بود فالل گیر از اب درومد و گفت که به هرکسی هم فاااش رو نمیگه و پول نمیگیره.یسری حرفا زد به من و مادرم که دقیقا درست بود و اسامی گفت که کاملا درست بود.حتی به من گفت طل سم داری و کی اینکارو کرده.انقدر همه چیزو دقیق گفت که امشب تولد دختر خودش خاله های منم اومدن تا براشون فااال بگیره.گفته بود موکل ندارم ولی امشب فهمیدیم داره….یسری چیزای عجیب و غریب به خاله هام گفته بود ولی درست و دقیق….
بعد از تولد ما با خاله هام اومدیم خونه خالم اینا.
خلاصه من چندشبه خیلی بدخواب شدم.تا امشب که حدود ساعت چهار که چشمام یکم رفت روهم یکدفعه وارد یه فضای عجیبی مثل یه طوفان شدم.خواب نبود دقیقا زیر پتو این اتفاق افتاد.قشنگ صدای حرف زدن یه موجودی روشنیدم ولی نمیفهمیدم چی میگفت.انگار میخواست یه بلایی سرم بیاره و همون لحظه توی ذهنم با خدا حرف زدم که ازم دورش کنه.یکدفعه ازون فضا پرتاب شدم بیرون.خانوما خیلی وحشتناک بود یچیزی شبیه درومدن روح از بدنم… چهارقل خوندم و همین الان دست و پاهام داره میلرزه چیکار باید کنم.دیگه خوابم نمیبره.لطفا یکی کمکم کنه😭😭😭