سلام
بچه ها اینی که میگم مشکل خواهرمه. خواهرم دوتا بچهی ۴ و ۷ سال داره.
تو زندگیش از اولم با شوهرش مشکل داشت. تفاوت فرهنگی زیادی دارن. شوهرش به شدت بد دهن، بی خیال، بی مسئولیت و مفت خوره. خواهرم میگه اعتیاد داره (من نمیدونم اینو رابطه ندارم باهاش بفهمم)، دست به زنم داره
خواهرم در عوض مستقل، قانون مند، مسئولیت پذیره و تحصیل کردس. به اشتباه حدود ده سال این زندگی رو ادامه دادن. الان دیگه خواهرم میگه میخوام جدا شم و تحمل ندارم.
مشکلی که ذهن منو درگیر کرده بچههای خواهرمن. بچهها عین پدرشون شدن. دوست دارن مفت خور باشن، هیچ نظم و قانونی و رعایت نکنن، مدرسه نرن، شلخته باشن و ...
امروز روز اول مدرسهی دخترش که ۷ سالشه بوده. با هزار دعوا طفلک و فرستادن مدرسه. دخترش اصلا دوست نداره بره مدرسه. سال قبل پیش دبستانی و یه خط در میون میرفت. باباشم پشتش بود.
صبح خواهرم بهش گفت پاشو برو جیش کن. گفت ندارم. خواهرم باهاش کلی حرف زد که باید جیش کنی صبح وگرنه مریض میشی فلان میشی. ولی مثلا باباش میگه خب نکنه. دست و روشو نشوره.
یا مثلا خواهرم با سوهرش میگه موقع رانندگی بچه رو پات ننشون! خطر و اینا حالیش نمیشه. خواهرم حتی اجازه نمیده بچهها جلو بشینن، چه برسه رو پای راننده بشینن!
میدونین، بچهها دچار دو دستگی شدن.
الان تمایل دارن بعد جدایی پیش پدرشون بمونن. همچین پدری مسئولیت نداره آخه. بچهها هم به خاطر در رفتن از مسئولیت و بی نظمی و سخت نگرفتن و اینا پدرشونو انتخاب کردن. اما اینا الان بچن نمیفهمن.
به نظرتون باید چیکار کرد؟ خواهرم میگه از طرفی اگه پیش خودم بمونن هر روز دلشون پدرشون و میخواد.
و کاملا بچهها از ردهی تربیتی خارج شدن. گستاخ شدن. مفت خور شدن.
اخه پدر معتادِ بی مسئولیتم که صلاحیت نداره ... بچهها بدبخت میشن.
میدونم باید از روانشناس و مشاور کمک گرفت. اما نظر شما چیه؟ شماها تجربهای داشتید؟
اصلا چند روزه دلم خونه. نگرانم.