همسرمنم دوماهه با خانواده اش قهره ولی من رفت و آمدمو میکنم خیلیم بهم احترام میذارن بیشتر مثه اینه ک من دخترشونم شوهرم دامادشون.تو این مدت خیلی سعی کردم شوهرم بره آشتی کنه ولی نشد
شوهرت چه لوسه وقتی دوسش ندارن ندارن دیگه مگه بچه کوچولوعه که بخاطر دوست داشتن بقیه ناراحت میشه اصلا نمیتونم مهرطلبی رو درک کنم اونم اقایون
فکر میکردم فقط شوهر من اینجوریه 😐 .
دقیقا الان چند وقتیه شوهرم تو خودشه کم حرف میزنه . فشار کاری زیادی داره . شهر غریبیم اما همش میگه خانوادم دوسم ندارن یا حمایتم نکردن بهم محبت نکردن و... من قبلا میگفتم نه فکر میکنی .سخت نگیر و.. در واقع توجیه میکردم تااینکه ۳. ۴ماه پیش یه دعوای بدی راه انداختن که و حرفای بدی زدن و شوهرم هیچییی نگفت مثل همیشه و سکوت کرد .منم باردار بودم خیلی حالم بد شد تا چند وقت میترسیدم انگار شوکه شده بودم و همش گریه میکردم .
الان دیگه طرفداریشونو نمیکنم .اصلا سعی میکنیم درموردشون زیاد حرف نزنیم تااوقاتمون تلخ نشه
امیدوارم برادر من هم ککش گزیده شده باشه
که به دلایل مسخره قطع رابطه کرده
خودم خواهرشرهرم ولی هیچ وقت فاز خانواده شوهر رو درک نکردم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
6 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
