یه فانیل داشتیم زن ۲۰ سال از مرده جوان تر بود کلی پول و ثروت داشتن ،خیلی پولدار بودن ولی این زنه توی خونه داغون بود می میگفتیم فلان جیز رو بخر میگفت نه بذار خونمو بسازم فلان چیز رو میخرم،مرد بنده خدا اون خونه رو هم ندید بعد شوهرش رفت یه زن جوان که دخترم بود گرفت اورد قشنگ زنه رفت توی خونه جدید
یکی از دوستای مامانبزرگم از کانادا اومده بود خداشاهده هشتاد سالش بود اینقد امید به زندگیش بالا بود تو اون سن باشگاه می‌رفت و پوستشو کشیده بود و تازه یه گربه و به سرپرستی گرفته بود چقد خرج اون میکرد
صبحانه تخم مرغ و آووکادو میخورد، رژیم خاص داشت
موها و دندونای و پوست سالم
حالا ما از سن بیست سالگی پس انداز کنیم و طلا بخریم یه پیتزا خوردن ولخرجیه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
