سلام ب همگی متنم یکم طولانیه حوصله داشتید بمونید
من الان دوسال و سه ماهه که ازدواج کردم . دانشگاه میرم و هنوز ۲ ترم مونده ک تموم کنم . منو همسرم واقعا الان شرایط بچه اوردن نداریم . مادرهمسرم هی تماس میگیره ک پس کی میخواید بچه بیارید . دیشب برگشته بهم میگ از این ب بعد هر روز بهت زنگ میزنم یاداوری میکنم.
خیلی دوست دارم برگردم بهش بگم مگه خرجای شما میزاره؟؟
یا بگم از این ب بعد تایم هم خوابیمونو میگم تو مشخص کنی ولی چون ادم خوبیه تا ب حال بهم بدی نکرده نمیتونم بی احترامی کنم
درامد شوهرم خیلی بالاست ولی بخدا ما ن خونه داریم ن ماشین . صفر تا صد خرج خونه مادرشوهرم و هزینه رهنو اجاره خونشون و برادرشوهرم با ماست . نمیخوام وارد این موضوع بشم خیلی داستانش طولانیه
بخدا شوهرم همش میره تو فکر . میترسم ی روز دور ازجونش سکته کنه
دلیل زیاد دارم برای نیاوردن بچه . نمیگم دوست نداریم . اتفاقا هم خودم هم همسرم عاشق اینیم ک بچه داربشیم . ولی وقتی شرایطش نیست چرا هم بچه رو بدبخت کنیم هم خودمونو
خواهشا بگید چجوری محترمانه جواب مادرشوهرمو بدم ک دیگ پاشو از گلیمش دراز تر نکنه
بهش همه این دلیل هارو میگم . میگ ن بچه روزی رسونه...اصلا حرف تو مغزش نمیره . میگ ن شوهرت سنش بالاست . 😐بابا ب منچه خب . میخواست زودتر زن بگیره . تازه ۳۰ سالشه همسرم خودمم ۲۲