ازمایش قند بارداری

__شادمهر

عضویت: 1401/08/12

تعداد پست: 8962

ع منم هفته دیگ ازمایش قند دارم 🥲

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده  سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤عاشق شادمهرم ب امید روزی ک برم کنسرتش 😍🥰فندوق جانم به زندگیمون خوش اومدی ۱۴۰۲/۱/۱۹ فهمیدم باردارم 😍 دخترم ،دلوینم منو بابات عاشقتیم❤️دخترم 1402/9/2 بدنیا اومد و اونروز برام قشنگترین روز عمرم شد 

1402/06/02

|

09:54

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

h4neh

عضویت: 1402/05/09

تعداد پست: 449

بهشون بگو اینو نمی تونی بخوری ی چیز دیگ جایگزین پیشنهاد بدن

1402/06/02

|

09:54

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

fandogh_jame

عضویت: 1400/01/04

تعداد پست: 11214

نمیدونم چرا من عاشقش بودم

مزه شربت پرتقال میده

چرا همش منفی های زندگیتو میبینی؟ میدونی خودت و ذهنت باعث پرورششون میشی؟ از این ببعد بگرد دنباله مثبتها و بخاطرش خدارو شکر کن، اونوقت منتظر اتفاقای خوب باش💜

1402/06/02

|

09:54

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

فس_فس_کنان_آمدم

عضویت: 1401/10/26

تعداد پست: 18579

نباید تلقین کنی

https://chat.whatsapp.com/K1njmCPNUFm7FkgKBS2RvV?mode=ems_copy_t.              💚نماز شب اول قبر برای عزیزانتون میخونم تگم کنید💚🔴آقایون به من درخواست ندن،ریپلای نکنن و تو تاپیکام نیان🔴 🇪🇭ای کاش میتوانستم کودکان را در قلبم پنهان کنم تا زمانی که جنگ ها تمام شود😓کاربری چهارم من 😶 با شماره مادرشوهرم اومدم اینبار💔خطر شناسایی توسط خواهرشوهر😂تگم کن😐تگم نکردی از ما نیستی😂تو تاپیکای عکس و جنجالی و دعوا😁مرسی میشم🥲🫂❌️از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوه‌های زیبای جسم و زنانگی‌اش.(امام موسی صدر)////                چگونه ممکن است پس از ابلیس، فرد دیگرى همان اشتباه را تکرار کند و سالم بماند نه، هرگز خداوند هیچ گاه انسانى را براى عملى وارد بهشت نمى‏ کند که براى همان عمل فرشته‏ اى را محروم سازد. فرمان خدا در آسمان و زمین یکسان است ، و بین خدا و خلق، دوستى خاصّى وجود ندارد که به خاطر آن، حرامى را که بر جهانیان ابلاغ فرموده حلال بدارد.نهج البلاغه خطبه۱۹۲

1402/06/02

|

09:55

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

__شادمهر

عضویت: 1401/08/12

تعداد پست: 8962

بهشون بگو اینو نمی تونی بخوری ی چیز دیگ جایگزین پیشنهاد بدن

فک نکنم چیز دیگ بدن اسم ازمایش تحمل کلوگزه دیگ 

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده  سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤عاشق شادمهرم ب امید روزی ک برم کنسرتش 😍🥰فندوق جانم به زندگیمون خوش اومدی ۱۴۰۲/۱/۱۹ فهمیدم باردارم 😍 دخترم ،دلوینم منو بابات عاشقتیم❤️دخترم 1402/9/2 بدنیا اومد و اونروز برام قشنگترین روز عمرم شد 

1402/06/02

|

09:55

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

مهدخت_فریبای_پریوش_۳

عضویت: 1401/10/24

تعداد پست: 2937

عزیزم منم چند روزه آزمایش قند بارداری دادم و واقعا حالت تهوع شدید داشتم ولی یه دمیترون خوردم و خوب شدم 

شماهم دفعه ی بعد همراه خودت ببر

خاطرات کهنه را آخر شبی خواهم نوشت /دخترم باید بداند مادرش دیوانه بود...

1402/06/02

|

09:55

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

__شادمهر

عضویت: 1401/08/12

تعداد پست: 8962

عزیزم منم چند روزه آزمایش قند بارداری دادم و واقعا حالت تهوع شدید داشتم ولی یه دمیترون خوردم و خوب ش ...

چند هفتت بود ازمایش دادی ؟

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده  سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤عاشق شادمهرم ب امید روزی ک برم کنسرتش 😍🥰فندوق جانم به زندگیمون خوش اومدی ۱۴۰۲/۱/۱۹ فهمیدم باردارم 😍 دخترم ،دلوینم منو بابات عاشقتیم❤️دخترم 1402/9/2 بدنیا اومد و اونروز برام قشنگترین روز عمرم شد 

1402/06/02

|

09:56

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

مهدخت_فریبای_پریوش_۳

عضویت: 1401/10/24

تعداد پست: 2937

چند هفتت بود ازمایش دادی ؟

۲۵ هفته

خاطرات کهنه را آخر شبی خواهم نوشت /دخترم باید بداند مادرش دیوانه بود...

1402/06/02

|

09:56

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

nafasiii78

مدیر استارتر

عضویت: 1401/06/17

تعداد پست: 248

نباید تلقین کنی

نتونستم خیلی جلو خودمو گرفتم 😭😭

1402/06/02

|

09:56

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

h4neh

عضویت: 1402/05/09

تعداد پست: 449

فک نکنم چیز دیگ بدن اسم ازمایش تحمل کلوگزه دیگ 

مادر شوهر میگفت حامله بوده دلش نکشیده بخوره جاش شیر عسلی گفتن بخور ی قوطی شیر عسلی خورده

1402/06/02

|

09:56

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

nafasiii78

مدیر استارتر

عضویت: 1401/06/17

تعداد پست: 248

نمیدونم چرا من عاشقش بودم مزه شربت پرتقال میده

من کلا شیرینی زیاد دوس ندارم فک کنم یه دفعه خوردم حالم بد شد

1402/06/02

|

09:59

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

nafasiii78

مدیر استارتر

عضویت: 1401/06/17

تعداد پست: 248

مادر شوهر میگفت حامله بوده دلش نکشیده بخوره جاش شیر عسلی گفتن بخور ی قوطی شیر عسلی خورده

وای اون که بدتره

1402/06/02

|

10:00

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

مهدخت_فریبای_پریوش_۳

عضویت: 1401/10/24

تعداد پست: 2937

من کلا شیرینی زیاد دوس ندارم فک کنم یه دفعه خوردم حالم بد شد

یه دفعه نخور 

جرعه جرعه بخور

خاطرات کهنه را آخر شبی خواهم نوشت /دخترم باید بداند مادرش دیوانه بود...

1402/06/02

|

10:00

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

__شادمهر

عضویت: 1401/08/12

تعداد پست: 8962

مادر شوهر میگفت حامله بوده دلش نکشیده بخوره جاش شیر عسلی گفتن بخور ی قوطی شیر عسلی خورده

اها خوبه پس 

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده  سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤عاشق شادمهرم ب امید روزی ک برم کنسرتش 😍🥰فندوق جانم به زندگیمون خوش اومدی ۱۴۰۲/۱/۱۹ فهمیدم باردارم 😍 دخترم ،دلوینم منو بابات عاشقتیم❤️دخترم 1402/9/2 بدنیا اومد و اونروز برام قشنگترین روز عمرم شد 

1402/06/02

|

10:02

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب