بهم گفت برای این دارو باید تمام مدارک پزشکی اصلش بلشه و سند خونه اصل
چون راه دور بود از خونه من زنگ زدم که مامان اینارو بفرسته
بعد که با پیک فرستادن دیدم سند خونه بنچاق هست
گفتم خب اینجا تا ساعت ۱۲ هست اگه اینو قبول نکنه باید دوباره پیک بفرستم سند اصلی رو بیاره
رفتم هی منتظر شدم دیدم مسعول داروهای مربوط نیس
رفته بود داروی یه خانم دیگه رو بیاره
رفتم گفتم ببخشین این خانم نمیان من یه سوال دارم
دیدم اونجا وایساده من ندیدمش یهو با جیغ و عصبانیت گفت من که بیکار نیستم و ...
گفتم قشنگم خواستم بی زحمت ببینین اگه سند خونه درست نیس و اینو قبول نمیکنین بفرستم برام بیارن
وای پاییز تا گفتم قشنگم نزاشت جمله من کامل بشه شروع کرد داد بزنه من هم زمان با داد اون بقیه جمله خودمو گفتم خداشاهده با مهربونی و لبخند میگفتم اما اون هی داد زد جلو بقیه به من نگو قشنگم فک کردی اینجوری بگی من دارو میدم نه اگه مدارک کامل نباشه نمیدم بعد هی تکرار کرد داد میزد ادا منو در میووردمیگفت قشنگم قشنگم میگه ..
بقیه همکاراش هم میخندیدن و مسخره ...
من واقعا نتونستم تحمل کنم زدم زیر گریه
پاییز ببین یه لحظه از شدت حال بدی واقعا نتونستم داد بزنم فقط شکستم و گریه ...
نیم ساعت گذشت صدام کرد دیدم لحنش مهربون شده دارو رو بهم داد ولی من اومدم بیرون نشستم رو صندلی همچنان گریه میکردم
میدونی پاییز این روزا دنبال دوا دکتر بابام که میرم همش بغض دارم و ....
دلم برا بابام میسوزه
سختی زیاد کشیده قبلا توی زندگیش
همش میگم کاش دوران میانسالی و پیریش یکم اسوده بود
نگاه میکنم لاغر شده استخوناش مشخصه جیگرم میسوزه
واسه همین توی داروخونه گفتم حقم مسخره کردن نیس منی که دنبال داروی بابام سه روزه تهران رو زیرو رو کردم
خلاصه ببخش پر حرفی کردم