سلام دوستای گلم میخوام براتون داستان زندگیمو بگم تصمیم داشتم وقتی که مشکلاتم تموم شد بنویسمش اما الان از همین روزهای سختم شروع میکنم و میخوام با افتخار از مسیر تغییراتم براتون بگم که البته از خود همین سایت استارت خورد با تاپیک های پربار آرتمیس عزیز ، گرانبها و رویا جون
اول از همه خودمو معرفی میکنم هیچکدوم از اسمها مستعار نیست چون با افتخار جمله جمله شو میگم و به لحظه لحظه بودنم افتخار میکنم .
من فاطمه شمس با کاربری مامی فرناز از اولین کاربرای این سایت ارزشمندم اون موقع تازه پسرم آرتین رو باردار بودم بچه های قدیمی تر منو میشناسن سایت تازه راه اندازی شده بود منم تازه ازدواج کرده بودم با یه دنیا عشق باردار بودم من عاشق بچه اما شوهرم نه همیشه از اینکه بچه دارشیم میترسید میگفت بچه باعث میشه تو منو دوست نداشته باشیخلاصه علارغم میل اون و با اصرار من کاملا با برنامه ریزی بچه دار شدیم و اونم که عاشق پسر بود به لطف خدا اولین بچه مون پسر بود تو تاپیک شهریوریهای ۸۶ یه عالمه دوست خوب پیدا کردم که هنوز هم باهم رابطه داریم با چندتاشون ارتباط خانوادگی که الان درحد اینستا و چت هست من اون موقع شرکت نفت کار میکردم و شوهرم هم مهندس it همون شرکت نفت بود ما با عشق زیاد علارغم موافقت خونواده ها با هم ازدواج کردیم