هربار که قراره یه صحنه ی احساسی داشته باشیم چنان ضربه ای میزنه که بیا و ببین.
یبار موهام زیر دستش میمونه یبار دماغش میره تو چشمم، یدفعه خونه مامانش توی اتاق بودیم خواست محبت کنه و ببوسه یهو مامانش سر رسید و چنان پس گردنی ای بهم زد که کله م دومتر شوت شد