برادرم میخواست خارج از شهر بره ماشین من رو خواست که همسرم گفت ماشینت اوکی نیست خودتم میدونی تعمیر نیازه منم به داداشم گفتم ماشین اوکی نیست ببخشید سریع بعد از اینکه پیامم رو خوند رفت یه استوری غمگین گذاشت بر این مبنا که با آدما وابسته نشید آدمها بیمعرفت هستند و غیر
واقعا الان حس عذاب وجدان دارم کاش داداشم درک کنه که بعد از ازدواج دو طرف با همدیگه تصمیم میگیرن و تصمیم گیرنده اصلی ممکنه یک نفر نباشه حتی اگه خودتم مستقل باشی حتی اگه وسیله خودت هم باشه باز هم نظر همسر مهمه