روز عروسیمون انقد استرس کشیدیم جفتمون اصن هنگ بودیم منم قاطی کرده بودم آخر شبی دیگا
شبش موقع خواب آخر مراسم
تو تخت خواب بودیم شوهرمو صدا زدم برگشت گفت بله داداش ... یه جوری با صدای خسته و خمار گفت بله داداش
اونقد خندیدم هنوزم بعد شیش ماه یادم میفته میخندم