سلام بچه ها
اول از همه بگم که من چندین سال خواننده خاموش بودم
بعدم با یه اکانت دیگه از سال ۹۸ اینجام
ولی چون خیلی ها اون اکانتم رو میشناختن ترجیح دادم اینجا بگم
تجربه من تجاوز نیست ولی یه جورایی آزار جنسی محسوب میشه
طوری که بعد از ۲۲؛۲۳ سال هنوزم فراموشم نشده و هیچ وقته هیچ وقت نتونستم به کسی بگم
من حدودا ۶سالم بود که خالم نامزد کرد اون وقتا مامانم همش منو میبرد خونه مامان بزرگم میذاشت هروقت این مرتیکه عوضی میومد دیدن خالم منو میفرستادن برم درو بازکنم اینم منو میگرفت لبمو بوس میکرد
اولین بار انقدر ترسیدم و بدم اومد که نمیدونستم باید چیکار کنم ولی میدونستم کار خوبی نیست و جراتم نمیکردم به کسی بگم
از سری های بعد هی میگفتن برو درو باز کن گریه میکردم که من نمیرم از حیاط میترسم ولی بزور میفرستادنم
چقدر بده مادر آدم بی فکر و بی عقل باشه
یادمه یبار میخواست با خالم بره دکتر زنان وبقول خودش نمیخواست روی من باز بشه و از خیلی چیزا سردر بیارم
این مرتیکه هم گفت بذار تو مغازه پیش من بمونه من میبرم میگردونمش تا شما بیایین مادر بی عقل منم قبول کرد
الان که فکر میکنم میگم خوبه حالا همون موقع کار دیگه ای نکرد
شایدم فرصتش جور نشده براش مرتیکه هرزه من که تو عالم بچگی نمیفهمیدم
بعدها که بزرگتر شدم سن نوجوونی یا حتی سالهای اول بعداز ازدواجم که عیدا میرفتیم خونشون متوجه نگاهای کثیفش میشدم
خداروشکر میکنم که هم با مادرم هم بااون خانواده عتیقه و کثیفش قطع ارتباط کردم
ولی هنوزم که هنوز این خاطره بد از ذهنم بیرون نمیره
مامانایی که دختر دارین توروخدا بیشتر احتیاط کنین