بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
16سالمه !نگید اینجا چیکار میکنی و جای تو نیست و...من تایمی برا اومدن به اینجا که هیچ حتی تایمی برا گوشی بدست گرفتن هم ندارم و هر از موقع هایی تو زمانایی که احساس کردم تنهام،احساس کردم خستم از ادمای حقیقی، احساس کردم نیاز به مشورت از آدمای از خودم بزرگتر دارم و... میام اینجا . نه علاقه ای برا بحث های ۱۸+دارم نه کسی تا حالا میتونه بگه منو تو این بحث ها دیده ... من هر از موقع هایی میام اینجا فقط برا اینکه تو حقیقی خواهر بزرگتر از خودم ندارم و شما همتون عین خواهر بزرگتر من :) و جدی تو شرایطی نیستم که بخوام بخاطرع بهونه سن بلوغ هر غلطی بکنم و بخدا تموم این حرف و کنایه هارو خودم میدونم پس میشه یکم با هم مهربون تر باشیم؟!🥲🫂(شد ۱۷سالم و هنوزم حرفام همون حرفای قابلیت🙃)
بلاخره یه دانشگاهی قبول میشی نترس، شاید دولتی نباشه حالا
لایک نکنید لطفااااااا، تگ نکنید لطفاااااا، درخواست الکی هم ج نمیدم ... ،زندونه تنُ رها کن ای پرنده پر بگیر🕊️ کاربری دست یک روح در دو بدن 🤣دونفر....، برای خودت بجنگ چون تو ارزشش رو داری!و تمام زندگیت رو فقط عاشقانه خودت رو بپرست ؛
هشت سین 🌺 یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟ کار خیر است اگر این شهر مسلمان دارد 🌺 کی بشه که بگم شد 💜 یعنی میشه که بشه ؟ 💜 ششمین سال انتظار 💜 من منتظر تو، تو منتظر چی ؟ بیا دیگه خب 💜 در آستانه چهل سالگی، باز هم انتظار بهتر از اتمام 💜 فلانی جانم، من بدون تو میتونم زندگی کنم، بخندم، شاد باشم، انرژی ببخشم، اما اگر تو باشی، همه اینها رو راحت تر انجام میدم ، همین 💜 ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم، یعقوب پسر دید زلیخا که جوان شد 💜۲۸ تیر، چه دل خونیه ، حالم خراب تر از اونکه بدونیه 💜 اگه چشمات منو میخواست تو نگاه تو میمردم 💜چشمات 🧿 آخ چشمات 💜 صبر من رفته دگر بر باد از دل 💜 گر حال زار دلم را بخواهی، با تو چه گویم که بر آن گواهی 💜 نفهمیدی که عشق و جان منی، جان که چه گویم جهان منی، نفهمیدی در دلم چه گذشت، تو قرار دل بیقرار منی💜 تو نباشی منمو چشمای ترم 💜 عادلانه نیست من بمانم و حسرت مدام ، عادلانه نیست قسمتم از این عشق ناتمام💜 تنها تو انبار کاه، هی میگشتم دنبال نخ سوزنای اشتباه💜 فلانی جان، از امروز بتی که از تو ساختم رو میشکنم، اگر روزی لحظه ای روزگاری دلت برا من تپید و به من پیشنهادی دادی بعد میسازم همه چیزهایی که باید بسازم، عاشقانه هم میسازم اما الان که نیستی و قراری هم نداری با من بهتره که خط بکشم روت 💜 تموم لحظه های این تب تلخ، خدا از حسرت ما باخبر بود، خودش مارو برای هم نمیخواست، خودت دیدی دعامون بی اثر بود 💜 مقاومت میکنم تا زمانی که تو رو ندارم دلنوشته ای ننویسم به یادت فقط اینکه امشب یه جوری ام دلتنگ نیستم فقط یه جوری ام انگار جام زندگیم ترک داره و عمرم داره هدر میره🍀 نه ، نشد که بیخیال شد ، تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد، زندگی درد قشنگیست که جریان دارد 💜