لباسم رو که تحویل گرفتیم توی آرایشگاه دیدیم از درز از بالا تا پایین بازه قرار بود تنگش کنن روز عروسی آماده بشه تنگ کردن ولی ندوختن 😅 دیگه مجبور شدم یه لباس دیگه بپوشم یعنی من لباس عروسی خودمو خودم انتخاب نکردم شوهرم انتخاب کرد برد بخار و آورد پوشیدم
روز عروسی یه تصادف ریز هم کردیم ولی خیلی ریز بود
بعد زود رسیدیم تالار گفتیم چی کار کنیم چی کار نکنیم رفتیم معجون زدیم بر بدن
من تصمیم گرفته بودم بهم خوش بگذره لباس و اینا باعث نشد کوفتم بشه فقط شد خاطره بامزه