روز عروسیم تصادف کردیم با ماشین گل زده
دوسال و نیمه عقدم دعا کنین زودتر عروسیم به خوبی برگزار بشه
بدترین روز عمرم بود ،درسته ک به عشقم ر#سیدم اما عروسیم افتضاح بود ندلباس ب دلم بود ن ارایش،عروسیم تو روستا بود تنهایی تنها بودم فقط مامانم و خواهرم بود
ن عکسی ن آتلیه ای
وای ک داغ دلم تازه شد🥺🥲😭
همش خاطره بده اومد دم ارایشگاه دنبالم اومدم بیام بیرون شنلم از سرم افتاد و جلوی فیلمبردار زد تو گوشم بعدشم توی باغ همش قیافه م درهم بود رفتیم تو سالن تا رسیدیم ب مامانم گفتم این دیوونس منو زده باورش نمیشد میگفت چی میگی گفتم بابا این منو دم ارایشگاه زده از فیلمبردارا بپرسید هی گفت فعلن هیچی نگو جلو مهمونا زشته
شوهرم تو کل دوران عقد برام گوشی نخرید روز عروسی یادم رفته بود لنز بگیرم اونروزم دوم عید بود همه جا بسته بود آرایشگرم مجبورم میکرد میگفت باید لنز بگیری من بدون لنز ارایشت نمیکنم تغییر نمیکنی منم به هزار التماس از آرایشگر گوشیشو گرفتم به شوهرم زنگ زدم برام لنز بخره بیاره از داروخونه چنان دادی زد پشت تلفن همه صداشو شنیدن سه تا غیر منم اونجا عروس بود شوهرای اونا رابراه براشون غذا و آبمیوه میاوردن من به شوهرم گفتم ی لنز بگیر پشت تلفن داد میزد یبار دیگه به من زنگ بزنی میام آرایشگاه رو سرت خراب میکنم انقد پیش آرایشگره و شاگردا و عروسای دیگه شرمنده شدم و کز کردم که خدا میدونه بعد فک کن من چهار سال پیش عروسی کردم نه هزار سال پیش نامرد ی گوشی نخرید برا من همه عروسا اونروز سلفی و تماس تصویری میگرفتن کنه بدبخت برای ی زنگ به این و اون التماس میکردم
با شوهرم خیلی خوش گذروندیم
از آرایشگاه که اومدم بیرون شوهرم گفت چرا این شکلی شدی در حالی که میکاپ روز عروسیم واقعا عالی بود
موقع فیلمبرداری از بالای پله ها افتادم زمین تور از سرم درآمد و کف دستام خراش برداشت
تو آرایشگاه که بودم همسرم زنگ زد که فیلمبرداری کرین حذف شده چون پدرشوهرم فراموش کرده بود به مسئول تالار بگه فیلمبردار خانم می خوایم و عکاس خانم هم نداشتن رفتیم یه آتلیه دیگه عکس گرفتیم اما جای بدش این بود که همسرم گفت بخاطر این اتفاق آنقدر عصبی شدم که دلم می خواد همه چیو بهم بزنم
فردای عروسی صبح مادرشوهرش زنگ که عروس شدی یا نه
