شوهرم بدون هماهنگی من و برای خوش آمد باباش مهمون دعوت کرد .منم اول یکم ناراحت شدم دوباره گفتم باز اشکال نداره . همه کارها رو کردم اومد گفت داداشم دعوت کردم . گفت تو که همیشه غذا زیاد میذاری اینام بیان . دیگه خیلی ناراحت شدم و غر زدم که چرا مشورت نمیکنه .دوباره مهمونا اومدن بازم تعدادشون بیشتر از اون چیزی بود که گفته بودن .خیلی اعصابم خورد بود .
اولش ناراحت بودم و قیافه خسته و داغون . شوهرم هی میگفت اشکال نداره .
حالا اونا اومدن خوردن و رفتن و اون با من قهره .