دقیقا
من به اندازهای که مغز نوجوانم میتونست تحلیل کنه مادرم برام توضیح میداد همهچی رو
حتی س.ک.س رو از مادرم شنیدم نه از بچههای مدرسه، برای همین زنگای تفریحم به جای کلاسهای خودگردان مسائل جنسی به تفریح و بازی گذشت
عصرا موقع برگشت، تو پارک سر کوچه تاب بازی میکردم نه با پسرا آماربازی
در قالب داستانهای کوچیک حرف صد کتاب یادم میداد
میگفت فلان دختر با یه پسری حرف میزده، پسره بهش میگه اگه باهاش نیای خونه و کارهای غیراخلاقی نکنی به بابات میگم تا بکشه و کتکت بزنه
اگه با کسی دوست شدی از اینکه ما بفهمیم نترس
بابام از مادرمم تو این مسائل آگاهتر بود
اینا اکثرا حرفای بابام بود در قالب قصه و از زبون مادرم تو گوشم میکردن
من گول نخوردم چون والدین اگاه داشتم