بعد از ۴ سال درمان معجزه آسا باردار شدم،بچه دومم هست
ولی انقدر هورمونام جا به جا شده که اصلا کنترل احساسم دست خودم نیست،سردرگم هستم نمیدونم کارم درست بوده یا نه،حالم خیلی بده ناتوان شدم کسی رو هم ندارم کمکم کنه زمان زایمان میوفته وقتی که دخترم اوج درسشه خودشم اول ابتدایی مامانم فوت شده نیست بیاد کمکم خواهرامم یه شهر دیگه هستن و فصل امتحانات بچه هاشون 😔میمونه مادر شوهرم که اونم واقعا اذیت کاره زایمان قبلیم یه خاطره خیلی وحشتناک برام ساخته شد با حضورش
من موندمو یه حس عجیب که هورمون هام نمیذاره از این احساسات منفی خلاص بشم
افسرده و غمگینم حتی نمیتونم یه برنامه ریزی درست کنم
حالا یه چند ماهی باید با این حال سر کنم
نگرانم خیلی نکنه بچه سالم نباشه ۳۴سالمه نکنه قلبش تشکیل نشه نکنه پسر باشه من با پسرا زیاد اکی نیستم