تا حالا دیدین کسی از عرش به فرش برسه؟

عه چه حیف شدن

به شدت✌🏻🥲

بله و اینم دیدم ک طرف خودشو گم کرده بعد از اینکه از فرش ب عرش رسید چون ظرفیتشو نداشت

از لحاظ ورشکستگی از اطرافیان ندیدم 

ولی از لحاظ های دیگه اره

اره.

یه مرد مولتی میلیاردر که الان فقط خونه اش براش مونده و حتی ماشینم نداره.

ورشکست شده باغ داشته سرما میوه هاشو خشک کرده

ی مرده تو کوچمون بود 

معتاد بود 

الان ی ویلا داره 

لامصب رو بالکن خونش مجسمه های یونانی گذاشته از این بزرگا 

نما کلا سفید خیلی خوشگله بالاشم جکوزی داره

مواد فروخت 😐🖐🏻😂

تونس این خونرو بسازه 

لامصب هردفعه میبینم دلم میخاد ولی خب ی روزی بد ضربه میبینن بخاطر اینکه جونای مردمو بدبخت میکنن

اره خالم و شوهرش 

کارمند بانک عالی 

شوهر معتاد میشه 

میندازن گردنش همه دزدی هارو 

اخراج زندان دیوانه میشه میره جبهه ترکش میخوره تو سرش همچنان معتاد 

اما خالم خ تلاش کرد زندگی جمع کنه

سالهای پیش اگه پدرشوهرم ورشکسته نشده بود الان من و همسرم سوار لامبورگینی بودیم و بهترین خونه و ویلا و همه چی بهترین داشتیم 

در ضمن خیلی خیلی زودتر ازدواج کرده بودیم

ولی بازم خداروشکر

آره دیدم نمیدونم تعریف داره یانه وضعشون از همه اقوام بهتر بود شوهر مهندس کامپیوتر بود هر روز وسایل خونه عوض میکردن و آخر سر شوهره افتاد زندان زنه و بچه هاش آواره شدن ختی وسایل خونشون زو صاب خونه باشون نداد برگشتن روستای پدری شون زنه و دخترش مریض شدن دیابت و هزار گرفتاری ‌ خیلی بد بود هیلی ولی دم بقیه گرم هواشوم داشتن 

یدونم همسایه دوستم اینا 

برعکس بود 

۵۰ کیلو طلا داشتن (خلافکار بودن)

ی روز که مامور میریزه خونشون دارو ندارشونو میبرن 

اون ۵۰ کیلو طلارو میده ب دوست مورد اعتمادش میگه نگه دار تا در بیام 

طرف ۵۰ کیلو رو آب میکنه کلا از ایران میره😐😂

الان مرده از زندان در اومده داره کلا کار میکنه تا بتونه خونه بخره 

منم دلم میخاد قاچاقچی شم هر قاچاقچی دیدم خوشبخت و پولدار 😂

ابن بد بود 

بله پدر خودم که یه زمانی فروشگاه لباس زد وکارگاه خیاطی داشت وضعمون خیلی خوب بود و کلی به برلدر و خواهراش کمک مالی میکرد تا این که سر رفیق بازی ورشکسته شد و کل مال و اموالمون و از دست دادیم بابام به خاطر چکهایی که کشیده بود فراری شد مادرم هم چون پشتوانه نداشایم تو یکی از شهرکهای اطراف تهران یه اتاق اجاره کرد تا این که رفت و بابام و پیدا کرد و دوتایی خیاطی زدند و کم و بیش کار کردند ما بزرگ شدیم تا این که خدا نظر کرد و یه خونه ای رو بابام و برادرام پیش خرید کردند به مبلغ کم حالا همون خونه کلی پیشرفت کرد .همون شد اسباب پیشرفتشون 

لامصبا بیشتریشونم جذابن دیدی؟😐😂

بخدا منم میخام 

من میدونی چجوری میخام ؟ 

طمع نکنم ی بار که تونستم ی سود خوب کنم کلا فاصله بگیرم با پولش ی کار اوکی کنم کاری که ازش مطمعن باشم😐😂

مثل کافه زدن 

دوست دارم اگه ی روزی کافه زدم تو آینده ی طرف دیوارو کلا رنگ کنم بعد دو سه تا ماژیک بزارم هرکی اومد یکی از آرزوهاشو بنویسه رو اون دیوار 😐😂مثل لوسا