عزیزم خانواده همسر منم مثل شما هستم اگه به شما کمک نکردن، مادر شوهرم خونه ای که شریکی خریده بودیم را بالا کشید من رفتم خونه بابام نشستم تا کمی پول جمع کنیم برو مشاور هم حالت خوب میشه هم بهت یاد میده دستشونو از زندگیت کوتاه کنی تا اینجا قوی بودی از این به بعد هم باش من نزدیک 11جلسه رفتم خیلی خوب بود اخلاق شوهرمم عوض شد دیگه بهشون اهمیت نمیده، شوهرت چون اونا بهش کاری نداشتن الان بهش به خاطر موقعیتش محبت می‌کنند میخواد خلا گذشته را پر کنه فکر میکنه با پول میتونه داشته باشه اونا را وگرنه با شما دشمنی نداره باید بهش اعتماد بنفس بدی به قولی روشنش کنی مشاور خیلی کمک میکنه
اگه من بودم کامل باهاشون قطع رابطه میکردم میپرسیدن دلیلشو میگفتم
اولا بهتره با مشاور صحبت کنید. و درثانی دقت کردید که خودتون هم توی حرفاتون گفتید این حس نفرت و انتقام باعث بیماری تون شده؟ میدونید چرا خدا میگه دیگران را ببخشید؟ چون برای خودتون بهتره.شما تا آخر عمر بشین هر روز از اول صبح تا آخر شب اون گذشته ی تلخ و رفتارهای خانواده اش را مرور کن آیا کوچکترین گزندی به اونها وارد میشه؟ ولی خودتون چی نصیبتون میشه؟ یه روحیه ی داغوون. بیماری قند عصبی، افسرگی و یک زندگی داغون تر. بشین سنکاتو با خودت وابکن ببین بهتره اینکارت را ادامه بدی یا اینکه ببخشی و به زندگی خودت سر و سامون بدی؟
همیشه این جمله مد نظرت باشه دیگران را ببخش نه بخاطر اینکه آنها لیاقت بخشیده شدن را دارند بلکه بخاطر اینکه تو لایق آرامش هستی
خودخوری نکن دور از جون تبدیل میشه به مریضی تو بدنت
من توقع نداشتم ازشون ولی بارها حتی تحقیرم کردن تو مهمونی ها و حرفا تیکه انداختن...
مسخره کردن گفتن ما خونه زندگی داریم تو هی لباس بخر بپوش(من مجردی همه چی داشتم و تا سالها کلی لباس داشتم برای مهمونی ها و... یا میگفتن طلا نداری و..
ولی بدترینش این بود ک مادرش گفت تو بدی خدا هیچی بتو نمیده هیچوقت قلبم صاف نشد و چند هفته بابت این حرف گریه کردم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
