سخت تمرین لحظه زندگی تون کجا بوده

ساپورتنارنجی

عضویت: 1401/01/03

تعداد پست: 1696

اینکه باید بین مامان و بابام یکی رو انتخاب کنم....

1402/01/18

|

01:42

3 نفر لایک کرده اند ...

مدیر استارتر

عضویت: 1400/02/25

تعداد پست: 542

ترجیح میدم نبش قبر نکنم

بعضی وقتا نبش قبر لازمه که یک کار رو یک اشتباه یا یه نفر رو از یاد نبری

هی یه روز بارونی توی اواخر آبان با بدترین نوع خبر دادن بهت بگن که پدر بزرگت کسی که به بد ترین وضعیت بهش وابسته هستی بهت بگن که توی بیمارستان به خاطر سکته پنجم بستریه و تو با حالی خراب بری پیشش بعد از یک هفته دکتر توی چشم پدرت و عزیز دردونه پدربزرگ که خودت باشی نگاه کنه بگه کمیسیون پزشکی قطع امید کرده و تو پدرت همون جا بی پناه ترین آدم دنیا بشین کسی نباشه که زیر بغلتونو بگیره ببره یه گوشه آروم تون کنه کسی نباشه که بهش تکیه کنید و یه شبه هزار سال بار بی کسی روی دوشت بیوفته خیلی سخته بعد تویه تلخ ترین نیمه آذر پدر بزرگت بعداز بیست و اندی روز روی تخت بیمارستان جلو چشم خودت و بابات که توی این چند روز تنهاش نداشتین و همیشه پیشش بودین از پیشتون بره و غروب رفتن اون بشه طلوع غم ها گریه ها و یتیمی پدرت و که همون روز بعد از غروب پدر بزرگ حدود یک ساعت و نیم خودت و پدرت از جهان اطراف بیخبر باشید و کسی از غم شما خبر نداشته باشه چه سخته موقعی که به همه بگی که پدر بزرگ مرخص شده داره میاد خونه بجای خودش دسته گل ببری سخته خیلی سخت لطفاً برای پدر بزرگم که هفت ماهه که ندارمش فاتحه بخونید

1402/01/18

|

01:42

hami25_57

عضویت: 1401/09/27

تعداد پست: 11146

سختی زیاد بود

ولی آسونی هم داشتیم

سخت ترین لحظه زندگیم یکی کرونا بود که رفتم تو حالت کما

یکی دیگه هم عاشق شدن و دل کندن بعدش قوی شدن

بیا به جرم عاشقی بکش منو نرو 💔نگاه کن این آن نحیف و زار و خسته رو 💔تو رو به جون خاطرات خودمون بمون 💔...بیا و راحتم کن از نگاه آدما ... نذار بگیر دامنم رو آه آدما 💔بگو چرا باید بسوزه لحظه های من بخاطر نگاه اشتباه آدم ها

1402/01/18

|

01:42

هلو_شیرین_آبدار

عضویت: 1398/12/28

تعداد پست: 26531

همونجا که ۹ سانت بودم و بچه افت کرد و بردنم عمل کنن که موقغ بریدن داد زدم حس میکنم بیهوشمم کردن😑دوروز بعدش آی سیو بودم بخاطر خونریزی

میم های نی نی سایتی اینجا میزارم😁 😎حافظ کل سوره( قل هو الله احد)..😎ساعت ۱۲ شب به بعد توی سایت پادزهر لازم میشین بس که سمه😌من وقتی میام نی نی سایت خودم میریزم پشما م میمونن آخه یکی نیست بگه ماذا فاذا لاذا چاذا بلاذا

1402/01/18

|

01:42

2 نفر لایک کرده اند ...

ژیناگلمن

عضویت: 1398/12/13

تعداد پست: 205875

بعضی وقتا نبش قبر لازمه که یک کار رو یک اشتباه یا یه نفر رو از یاد نبری

درسته

وقتی با من حرف میزنی رفتار ارزونتو بزار توی جیبت:) هیتلرم خوبه ها، اما من عاشق با پنیه سربریدنای چرچیلم https://t.me/Hich_zh

1402/01/18

|

01:43

مدیر استارتر

عضویت: 1400/02/25

تعداد پست: 542

سختی زیاد بود ولی آسونی هم داشتیم سخت ترین لحظه زندگیم یکی کرونا بود که رفتم تو حالت ک ...

آفرین که قوی شدی قوی شدن دربرابر بعضی چیزا قدرت خالصه

هی یه روز بارونی توی اواخر آبان با بدترین نوع خبر دادن بهت بگن که پدر بزرگت کسی که به بد ترین وضعیت بهش وابسته هستی بهت بگن که توی بیمارستان به خاطر سکته پنجم بستریه و تو با حالی خراب بری پیشش بعد از یک هفته دکتر توی چشم پدرت و عزیز دردونه پدربزرگ که خودت باشی نگاه کنه بگه کمیسیون پزشکی قطع امید کرده و تو پدرت همون جا بی پناه ترین آدم دنیا بشین کسی نباشه که زیر بغلتونو بگیره ببره یه گوشه آروم تون کنه کسی نباشه که بهش تکیه کنید و یه شبه هزار سال بار بی کسی روی دوشت بیوفته خیلی سخته بعد تویه تلخ ترین نیمه آذر پدر بزرگت بعداز بیست و اندی روز روی تخت بیمارستان جلو چشم خودت و بابات که توی این چند روز تنهاش نداشتین و همیشه پیشش بودین از پیشتون بره و غروب رفتن اون بشه طلوع غم ها گریه ها و یتیمی پدرت و که همون روز بعد از غروب پدر بزرگ حدود یک ساعت و نیم خودت و پدرت از جهان اطراف بیخبر باشید و کسی از غم شما خبر نداشته باشه چه سخته موقعی که به همه بگی که پدر بزرگ مرخص شده داره میاد خونه بجای خودش دسته گل ببری سخته خیلی سخت لطفاً برای پدر بزرگم که هفت ماهه که ندارمش فاتحه بخونید

1402/01/18

|

01:44

دکترچارلی

عضویت: 1401/10/27

تعداد پست: 5273

وقتی که ازخونه اومدم دخترفلجم هی بهم نگا میکرد نمیخابیدلعنت ب شوهرم

1402/01/18

|

01:44

مدیر استارتر

عضویت: 1400/02/25

تعداد پست: 542

اینکه باید بین مامان و بابام یکی رو انتخاب کنم....

تا حالا در این باره صحبت کردی باهاشون

هی یه روز بارونی توی اواخر آبان با بدترین نوع خبر دادن بهت بگن که پدر بزرگت کسی که به بد ترین وضعیت بهش وابسته هستی بهت بگن که توی بیمارستان به خاطر سکته پنجم بستریه و تو با حالی خراب بری پیشش بعد از یک هفته دکتر توی چشم پدرت و عزیز دردونه پدربزرگ که خودت باشی نگاه کنه بگه کمیسیون پزشکی قطع امید کرده و تو پدرت همون جا بی پناه ترین آدم دنیا بشین کسی نباشه که زیر بغلتونو بگیره ببره یه گوشه آروم تون کنه کسی نباشه که بهش تکیه کنید و یه شبه هزار سال بار بی کسی روی دوشت بیوفته خیلی سخته بعد تویه تلخ ترین نیمه آذر پدر بزرگت بعداز بیست و اندی روز روی تخت بیمارستان جلو چشم خودت و بابات که توی این چند روز تنهاش نداشتین و همیشه پیشش بودین از پیشتون بره و غروب رفتن اون بشه طلوع غم ها گریه ها و یتیمی پدرت و که همون روز بعد از غروب پدر بزرگ حدود یک ساعت و نیم خودت و پدرت از جهان اطراف بیخبر باشید و کسی از غم شما خبر نداشته باشه چه سخته موقعی که به همه بگی که پدر بزرگ مرخص شده داره میاد خونه بجای خودش دسته گل ببری سخته خیلی سخت لطفاً برای پدر بزرگم که هفت ماهه که ندارمش فاتحه بخونید

1402/01/18

|

01:44

مدیر استارتر

عضویت: 1400/02/25

تعداد پست: 542

وقتی که ازخونه اومدم دخترفلجم هی بهم نگا میکرد نمیخابیدلعنت ب شوهرم

😔

هی یه روز بارونی توی اواخر آبان با بدترین نوع خبر دادن بهت بگن که پدر بزرگت کسی که به بد ترین وضعیت بهش وابسته هستی بهت بگن که توی بیمارستان به خاطر سکته پنجم بستریه و تو با حالی خراب بری پیشش بعد از یک هفته دکتر توی چشم پدرت و عزیز دردونه پدربزرگ که خودت باشی نگاه کنه بگه کمیسیون پزشکی قطع امید کرده و تو پدرت همون جا بی پناه ترین آدم دنیا بشین کسی نباشه که زیر بغلتونو بگیره ببره یه گوشه آروم تون کنه کسی نباشه که بهش تکیه کنید و یه شبه هزار سال بار بی کسی روی دوشت بیوفته خیلی سخته بعد تویه تلخ ترین نیمه آذر پدر بزرگت بعداز بیست و اندی روز روی تخت بیمارستان جلو چشم خودت و بابات که توی این چند روز تنهاش نداشتین و همیشه پیشش بودین از پیشتون بره و غروب رفتن اون بشه طلوع غم ها گریه ها و یتیمی پدرت و که همون روز بعد از غروب پدر بزرگ حدود یک ساعت و نیم خودت و پدرت از جهان اطراف بیخبر باشید و کسی از غم شما خبر نداشته باشه چه سخته موقعی که به همه بگی که پدر بزرگ مرخص شده داره میاد خونه بجای خودش دسته گل ببری سخته خیلی سخت لطفاً برای پدر بزرگم که هفت ماهه که ندارمش فاتحه بخونید

1402/01/18

|

01:47

mahakbanoo

عضویت: 1396/10/27

تعداد پست: 13075

اینکه هر بحظه مجبورم ادمایی رو تحمل کنم که بدترین کارارو در حقم کردن

از اون شروع شد که جلوی روم بدمو گفتن

و خدایی که در این نزدیکیست قناد خونگی👩🏻‍🍳

1402/01/18

|

01:47

3 نفر لایک کرده اند ...

hami25_57

عضویت: 1401/09/27

تعداد پست: 11146

آفرین که قوی شدی قوی شدن دربرابر بعضی چیزا قدرت خالصه

مرگ سخت نبود

وقتی صدای قلبتو می‌شنوی داره ضعیف میشه و میری

سخت نیست چون راحت میشی

اما عشق تاوان خیلی سختی برام داشت خیلی سخت

بیا به جرم عاشقی بکش منو نرو 💔نگاه کن این آن نحیف و زار و خسته رو 💔تو رو به جون خاطرات خودمون بمون 💔...بیا و راحتم کن از نگاه آدما ... نذار بگیر دامنم رو آه آدما 💔بگو چرا باید بسوزه لحظه های من بخاطر نگاه اشتباه آدم ها

1402/01/18

|

01:47

ساپورتنارنجی

عضویت: 1401/01/03

تعداد پست: 1696

تا حالا در این باره صحبت کردی باهاشون

نه عزیزم غرورم اجازه نمیده حتی بخوام گریه نمی تونم جلوشون گریه کنم حالا بخواد سر هر مسئله ای باشه فقط تو خودم می ریزم و هر وقت تنها میشم گریه می کنم

1402/01/18

|

01:51