کو عدالتش؟دیگه بریدم به هر دری میزنیم بسته ست،از بچگی هرچی خواستم نداده ، همه اطرافیانم تو رفاهن همیشه از همه کمتر بودیم همیشه تحقیر شدم، همیشه هرچی خواستم باید قیدشو میزدم چون خدا منو نمیبینه چون از من بدش میاد
یه بار فقط یه بار نشده چیزیو که میخوام بشه
یه بار نشده خوشحالم کنه
از ده سالگی تا همین دوماه پیش نمازم رو اول وقت میخوندم محال بود قضا بشه مجرد ک بودم دعای کمیل و ندبه میرفتم تو مسجد محل، ولی دو ماهه نماز نمیخونم چون دلم ازش پره،چون میبینم دخترای همسنم که نماز نمیخونن و اینقدر خوشبختن هم تو ظاهر هم تو باطنِ زندگی، چرا اخه؟چرا تو این ۲۷ سال عمرم همش باید حسرت بخورم؟ چرا همه درا رو بسته
چرا در رحمتش واسه ما باز نمیشه چرا یه بار یه راه جلو پامون نمیزاره؟چرا همش گره میفته تو کارامون
چرا مگه من چ گناهی کردم خیلی خسته ام