2777
2789
عنوان

به حق همین شب میشه بیاید داستانمو بگم دعام کنید

| مشاهده متن کامل بحث + 13672 بازدید | 384 پست
توروخدا ته دلمو خالی نکنید باشه من دیگه پیله نمیشم پیامم هم پاک کردم دیگه منتظر میمونم تا خودش بیاد ...

من حس میکنم واقعا دوستت داره و دوستت خواهد داشت ولی تو وا نده اگه میخوای با آرامش زندگی کنید باید اصلاح بشه

💍💕

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

اینو نگو برو تو همین سایت بخون چقدر خانوما گفتن با عشق و التماس باهام ازدواج کرد ولی الان منو میزنه ...

اره ایشالا اگه بیاد باهاش حرف میزنم میگم نمیشه اینطور باید قول بدی برا همه چی

ولی یه چیزی بگم اینقدر پیگیر نباش  هردفعه میره توچراالتماسش میکنی اونم واسش عادی شده هی میره و ...

مام یه همسایه داشتیم دقیقاالتماسشومیکردخودشوکلاپیش آقاهه خواروخفیف کرده بود.اونم عین برده برخوردمیکردباهاش دقیقااون خانمه هم لربودیاداون افتادم بابازنای برکه خیلی باابهت وغیورن ومغرورن یه ذره توام عزت نفس نشونش بده بزاراون التماستوکنه نه توالتماس اونو.موفق باشی

عشق یک حالت اعتیاد برای آدم ایجاد میکنه حتی از ترک اعتیاد هم ممکن ترک کردن عشقت سخت تر باشه برای همین حتی غرورتو میشکنی که توی مرحله ترک عشق قرار نگری

اما فایده نداره بیشتر آدم ها شکست عشقی تجربه کردن 

من خودم اون دوران چنان غم و اندوه بزرگی تحمل کردم که نگو...غمی و دردی که فکر میکردم خارج از توان من هستش  ...سالها گذشت تا تونستم کمی کنار بیام با موضوع...خودش اومد جلو عاشقم بود توی سن کم به اسرار خودش که عاشقه خانواده ها راضی شدن عقد کردیم ۱۶سالگی تا ۱۹سال که دانشگاه قبول شدیم ۲۰سالگی اختلافا دعوا ها شروع شد و منو نخواست با اینکه دیوانه وار میخواستمش  هم سن بودیم چند ماهی ازم بزرگتر بود  

اون موقع دلیل خاصی نداشت برای نخواستنم

اما الان که یک سالی از جدایمون میگذره وضعیت عاشقانه میزاره

بنظرم همون موقع که منو نخواست کسی دیگه ایی رو میخواسته

مردا تنوع طلبند

زود خسته میشن زود زده میشن و میرن سراغ نفر بعدی



عاشقشی درست منم ی زمانی عاشق بودم انقدر زیاد که از تصور رفتنش گریه میکردم اونم چون میدونست انقدر عاشقشم سو استفاده میکرد تهدیدم میکرد به رفتن یادمه انقدر از تهدید رفتنش میترسیدم که روده هام از شدت درد پیچ میخوردن خیلی عذابم داد امیدوارم خدا ازش بگذره چون من نتونستم ازش بگذرم ولی عزیزم خودتو کوچیک نکن ی پسر عاشق اگه هزار تا در هم به روش بسته باشه همه رو باز می‌کنه کم عاشق ندیدم اطرافم که دیدم چیکار کردن امیر هم باید برای عشقی که بهت داشت می رفت دنبال کاری دیگه خودتم میدونی کارش خیلی خطرناکه شغل سختی داره و اصلا بدرد نمیخوره رک و راست و اینکه بگم این رفتار هات و این عدم اعتماد به نفست باعث شده اون هر رفتاری که دلش میخواد داشته باشه دو روز باشه ده روز نیست ی عاشق حق نداره زمانی که میتونه انقدر از عشقش بی خبر باشه من پنج ماهه از عشقم جدا شدم دوست بودیم ولی نشد ازدواج کنیم اون رفت تو این پنج ماه روزی سه بار چهار بار شایدم ده بار چکش میکردم عکس هاشو میدیدم مثل تو رفتار میکردم هر بار می رفت اذیتم میکرد با روی باز قبولش میکردم آخرین بار که رفت دیگه قبولش نکردم و اونم تلاش نکرد الان نزدیک ی هفته است دیگه حتی چکش هم نمی کنم فقط می‌خوام آروم باشم الان خودمم نیاز نیست وابسته باشم به کسی جواب پس بدم بزار خدا برات رقم بزنه خدا خوب رقم می‌زنه قسمت هم باشید بهم می رسید اگه قسمت نباشه هزار تا دعا هم بی اثره گاهی چیزی به صلاح نیست اصرار نکن 

بار شوتی بار قاچاق حتما اطراف بندرین

نمیدونم چرا حس میکنم امیرو میشناسم اونم کامل 

البته اگه یکی از شهرای استان کرمون باشی البته اگه دوس داشتی بگو بهم

ولی امیری ک‌گفتی منو یاد اون انداخت خیلی بچه با معرفتی بود اتفاقا اونم شوتی سوار بود و همینطور تصادفم کرد منتها وضع مالیش خوب بود دوباره سرپاشد نمایشگاه ماشینم داشت

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز