مامانم زنگ زد گفت دوباره بریم مشاور قهر نکن نیا اینجا
گفتم مامان نا الان خودت ببین چند چا مشاوره رفتیم همه شون یه حرف رو زدن. تو گوش کردی به حرفشون؟ گذاشتی من عمل کنم
گفت دیر اومده که اشکال نداره مگه بابات هم دیر بیاد من میتونم حرفی بزنم بهش. باز تو گله کردی. اگه من به بابات بگم بهم میگه به تو ربطی نداره کتکم میزنه
گفتم مامان خیال میکنی این کارا رو نکرد با من؟
گفت خود دانی مشاور گفت همه مشکل ها راه حل داره بریم حل کنه
بخدا قسم سری آخر رفتیم مشاوره زنه گفت دختر خودم بود نمیذاشتم لحظه ای زیر دست این مرد بمونه. شوهرش مشکل داره حل نمیشه
ولی این مادر من کوتاه نمیاد
همش میگه یه کاری نکن بعدا پشیمون شی
دلش میخواد تو این زندگی بپرسم ولی جدا نشم