راستش رو بخواین من مادر دوتا بچه کوچولو هستم اما تا الان که ۲۷ سالمه همیشه به ندایی که حالا میفهمم خیلی اشتباه بوده میگفت در برابر بدی ها سکوت کن اگه کسی بهت حرف میاندازه و یا ناراحتت میکنه گذشت کن اما مدتی هس از اون آدم های خیلی نزدیکم مثلا داداشم که نفسم به نفسش بند بود میدیدم همیشه من زنگ میزنم اون حتی جواب منو هم بیشتر وقتا نمی‌داد اما بازم من دلم تنگ میشد دوباره زنگ میزدم احوال میگرفتم الان یک ماه زنگ نزدم اصلا زنگ نمیزنن برای من. یا مثلا تو جمع هر حرفی میشد به شوخی میگفتن بهم بس که سکوت کرده بودم نمیتونستم جواب بدم چه تو خانواده خودم چه تو خانواده شوهر اما الان یک ماهه خودمو عوض کردم احساس میکنم سبک شدم و دیگه به محبت کسی نیاز ندارم. بنظرتون من مشکل دارم برم روانپزشک یا دارم درست فکر میکنم بعضی وقتا میگم نکنه حساس شدم نکنه اطرافیانم ناراحت بشن ازم در صورتی که من هیچ کاری هم نمیکنم اصلا نمیدونم چم شده.
مثلا من موهام رو خودم کوتاه کرده بودم داداشم جلو زنش و اینا خندید گفت چقدر زشت شده موهات من نمیدونستم جواب بدم یا نه میگفتم اگه جواب برم ناراحت میشن ازم چجوری بگم زبونم بسته بود الانم نه که جواب بدم نه هنوزم همونطور گیر احساسات ضد و نقیض هستم که اگه جواب بدم تو جمع میگن بد هستم نمیدونم چیکار کنم راهنماییم میکنید. الان فقط دوری میکنم از اون جمع هایی که بهم توهین میشه بازم استرس میگیرم موقع دفاع از خودم
یا اینکه شوهر خواهر شوهرم تو جمع هی پسرم رو اذیت میکرد و می‌ترسوندش چون یه کم شیطونی میکرد من نمیتونستم دفاع کنم و بگم اذیتش نکنید فقط میگفتم پسرم بیا و حواسش رو پرت میکردم چیکار کنم دوستان اگه کسی پست منو دیده تروخدا راهنماییم کنید
برای تغییر هیچ وقت دیر نیست .خودت رو دوست داشته باش و به خودت احترام بزار .همیشه پیش خودت بگو اگه این رفتار رو یا این حرف رو من انجام میدادم .رفتار متقابل اون ها هم همین بود .صد البته که نه .منم مثل خودت دارم تغییر میدم رفتارم رو
درست ترین راه انتخاب کردی درواقع قبلا با محبتای بیش از حدت کاری کردی ازت سواستفاده کنن یا زنگ زدنو وظیفت،بدونن اتفاقا بعضیا دنبال،کسین ک بتونن اذیتش کنن و اون جواب نده
نزار حرف تو دلت بمونه.فقط یکم صبر‌کن و با پختگی اون حرف رو بزن
نزار عادت کنن هر حرفیو بهت بزنن.یجوری رفتار کن که فک کنن اگه این حرفو بزنن باعث میشه تو برنجی
اگه واقعا شوخی خواهرو برادریه بازم یجوری باید گفته بشه که باهج بخندین.اونم نه اینجوری رک و جلو خانمش
عذاب وجدان الکیو بنداز دور
قرار نیست همیشه جواب دادن حرف ها با بی احترامی باشه .اتفاقا همیشه تو دلت نفس عمیق بکش شماره یک .شماره دو لبخند ملیح .شماره س۶ با آرامش کامل بگو واقعا موهام بد شده، خودم که خیلی دوستشون دارم احساس میکنم به تغییر در چهرم احتیاج داشتم . یا وقتی پسرت رو میترسونه .بگو اِ عمو من و نترسون من هنوز کوچیکم ،نمیتونم مثل بزرگترها رفتار کنم
یعنی خانمش در کل سرده داداشم هم از وقتی ازدواج کرده سرد شده رابطش. مثلا از عید تا حالا من ۶ بار دعوتش کردم اما اون ها اصلا فقط برای عید که رفتم خونشون. همش میگم خدایا کاش من تک فرزند بودم چرا محبت ها سرد شده
